در انتظار بودجه عادلانه براي آموزش و پرورش"
✍️فرخنده قرباني مقدم
روزنامه مردم سالاري ،صفحه اول،سرمقاله،96/7/11
مهرماه زمان بازگشايي مدارس است و سيزدهمين روز آن مصادف با روز جهاني معلم. به همين بهانه ميتوان درمورد بودجه آموزش وپرورش كه تبديل به يك دغدغه هميشگي شده، كميتامل كرد.
زمان بودجه ريزي و تقسيم هزينه براي سازمانها و نهادهاي مختلف دولتي، با ارقام شگفتآور براي مراكز فرهنگي مواجه هستيم. از آنجاييكه نظام آموزشي و مشخصا سيستم آموزش وپرورش ، گسترده ترين، پرمخاطب ترين و موثرترين نهاد فرهنگي كشور است، به نظر ميرسد بيشتر بودجه ي فرهنگي به سمت اين سازمان بزرگ برود، اما درعمل ميبينيم اين بودجههاي كلان براي نهادهاي ريز و درشت فرهنگي مصرف ميشود كه ميزان تاثيرگذاريشان يك صدم نظام آموزش وپرورش هم نيست.
در واقع هر نهادي براي خود ، يك واحد فرهنگي تعريف كرده و بر اين اساس براي خود يك رديف بودجه اي تعريف نموده است.
اينكه واحدهاي فرهنگي تعدد زيادي داشته باشند يا نه، دراينجا حرف اصلي نيست، بلكه موضوع اين است كه اين بودجه بايد مطابق حدود مسئوليت و گستردگي آن مجموعه، تعلق بگيرد.
درحاليكه هميشه به كاركنان آموزش و پرورش براي كوچكترين هزينهها، حتي در حد خريد ماژيك و تخته پاك كن توصيه ميشود كه صرفه جويي كنند و از اوليا حتي براي خريد برگههاي آچهار كمك گرفته شود، و در واقع بودجه اين نظام به شكل قطره چكاني تعبيه ميشود، از آنطرف در نهادهاي ديگر ضمن حاتم بخشيهاي مناسبتي، بودجه اي تخصيص مييابد كه آنچنان دست و بالشان باز است، كه نمايشگاه ، همايش و جشنوارههايي را ترتيب ميدهند كه شايد به تنهايي در حد سرانه چندين واحد آموزشي يك شهر باشد!
يا نشريات داخلي با مخاطب كم و كم تاثير ولي بودجه بر را منتشر ميكنند درحاليكه يك واحد آموزشي براي تامين چندبسته برگه آچهار براي امتحانات و ساير موارد ضروري يا پرداخت هزينه آب و برق آموزشگاه، بايد بارها با اداره متبوع رايزني كند يا دست به دامن خيرين گردد !
كسب بودجه دولتي براي مراكز فرهنگي، كه اين ارقام نمونه كوچكي از يك برنامه فرهنگي آن بود، به راحتي امكانپذيراست، ولي كسب بودجه عادلانه و شرافتمندانه براي آموزش و پرورش كه بزرگترين و موثرترين نهاد فرهنگي كشور است، هميشه با مشكل و اما واگر روبرو هست و نهايتا در همه اين سالها از يك بودجه منصفانه محروم بوده است.
آموزش و پرورشي كه با حدود 14ميليون دانش آموز سر و كار دارد ، يعني مخاطبينش به تنهايي چند برابرمخاطبين تمام اين نهادهاي فرهنگي است كه بودجههاي كلان دريافت ميكنند، و به همان نسبت تاثيرگذارترين سازمان فرهنگي و آموزشي كشور ميباشد اينگونه همچون يك مهمان ناخواسته با وي برخورد شده واولويت آخر برنامه ريزيها و بودجهها است.
اين درحالي است كه مسوولان هميشه اعلام ميكنند ،اولويت اوليه ايشان آموزش و پرورش بوده و دغدغه اصلي آنان نظام آموزشي و پرورش كشور است.
اينجا است كه كسي كه عضو سيستم آموزش و پرورش است، عينا ميبيند سرنوشت تعليم و تربيت و در واقع سرنوشت كودكان و نوجوانان اين مرز و بوم براي برخي مسوولان اهميتي ندارد و با يك خروار تعارف خشك و خالي كه زير بغل معلمان اين سيستم آموزشي ميگذارند نميداند قسم حضرت عباس را باور كند يا دم خروس را.
منبع: مردم سالاري