انتخابات مجلس؛ مشاركت مردم و يك سوال
حسين طاهريفرد / دانشجوي دكتري جامعهشناسي
انتخابات يازدهمين دوره مجلسشوراياسلامي در دوم اسفندماه سال جاري برگزار ميشود. به گفته رئيس ستاد انتخابات كشور بيش از ۱۶ هزار نفر داوطلب نمايندگي مجلس شدهاند. تا چند روز آينده نتايج نهايي تاييد صلاحيتشدگان داوطلبان نمايندگي اعلام خواهد شد. فارغ از نتايج اعلام شده آنچه كه بايد مورد توجه قرار گيرد « ميزان مشاركت مردم » در انتخابات پيش رو ميباشد.
در حالي كه در اين مقطع حساس، نظام بيش از هر زمان ديگري نيازمند مشاركت حداكثري و انتخابات پرشور ميباشد اما متأسفانه به نظر ميرسد اين بار كم و بيش نشانههايي از عدم اهتمام به برگزاري انتخاباتي پرشور ديده ميشود و برخي از گروههاي سياسي كه پيروزي خود را در مشاركت پايين مردم ميدانند در تلاشند تا با ناكارآمد نشان دادن مجلس، مردم را از شركت در انتخابات نااميد كنند.
شوربختانه در شرايط فعلي مجلس به عرصهاي براي سهمخواهي اشخاص و احزابسياسي بدل شده است و آنان فارغ از تمامي دغدغههاي مردم بدنبال تصاحب كرسيهاي بهارستان هستند. اصولگرايان در نبود رقيبي قدرتمند با تمام توان به ميدان آمدهاند و خود را پيروز صندوقهاي خالي ميدانند و اصلاحطلبان با بيم و اميد به پيشواز اين انتخابات ميروند، چراكه اعتبارشان به حضور مردم است و در نبود مردم بازنده انتخاباتند. چهرههاي شناخته شده و مطرح اصلاحطلبان با وجود تاكيد رئيسجمهور اسبق، به دلايلي چون احتمال رد صلاحيت از يك طرف و اطمينان از عدم اقبال مردم به آنان از طرف ديگر، عطاي كانديداتوري مجلس را به لقايش بخشيده و از ثبت نام خودداري ورزيدند.
در انتخابات رياست جمهوري يازدهم و دوازدهم و همچنين انتخابات مجلس دهم بخش بزرگي از راي دهندگان با اميد به تغيير اوضاع كشور از طريق صندوقهاي راي، پا به ميدان گذاشتند و راي دادند. در شرايط كنوني به نظر ميرسد اكثريت رايدهندگان خصوصا بدنه اجتماعي حامي دولت و اصلاح طلبان سر خورده از انتخابهاي قبلي خود، از يك سو از شركت در انتخابات دلسرد شده باشند و از سوي ديگر با عدم شركت در انتخابات مجلس يازدهم راهي مسالمت آميز براي نشان دادن اعتراض خود پيدا كرده باشند.
شايد مهمترين دليل عدم اقبال مردم به صندوقهاي راي را « بياثر شدن مجلس » در مناصبات قدرت دانست. شوربختانه مجلس دهم در مجموع كارنامه قابل قبولي براي انجام وظايف و مسئوليتهاي خود ارائه نداند. بهارستاننشينان با عملكرد بسيار ضعيفشان نشان دادند كه در بزنگاههاي تاريخي قادر به دفاع از حقوق رايدهندگان نيستند و نميتوانند مصلحت مردم و كشور را درنظر بگيرند.
نكته قابل بحث اين است كه براي حل و فصل مشكلات مردم راهي جز مشاركت دادن آنها در امور وجود ندارد و تحقق اين مشاركت با تقويت نهادهاي انتخابي ممكن است. اما آنچه كه بايد مورد توجه خاكميت قرار گيرد اينست كه به باور اكثريت مردم، نمايندگان آنان در ريلگذاري سياستهاي كلان داخلي و سياستخارجي نقشي ندارند از اين رو نميتوانند براي حل مشكلات اساسي مردم كاري انجام دهند.
متاسفانه بايد اذعان كرد كه شرايط امروز ايران، محصول نگاه سياسي و سهم خواهانه گروههاي سياسي است كه اين نهاد مردمي را از نقش اصلي آن يعني قانونگذاري و نظارت دور كرده است. مردم متوجه شدهاند تا مادامي كه رويكردها و سياستها تغيير نكند با تغيير نمايندگان مشكلات آنان حل نخواهد شد و مسلما در نبود احساس تغيير نميتوان انتظار مشاركت در انتخابات داشت.
اين روزها كه بيش از هر زماني، مشاركت بالا براي حاكميت ارزش راهبردي دارد، نظام بايد با فكركردن و درس گرفتن از گذشته با تغيير استراتژي و راهبردها با فراهم كردن انتخاباتي آزاد، رقابتي و عادلانه زمينه هاي مشاركت حداكثري مردم را فراهم نمايد. بدون ترديد انتخابات پرشور بهترين نشانه مشروعيت نظام و بزرگترين پشتوانه حاكميت در اعمال سياستهاي خارجي و داخلي است. اما با توجه به شرايط امروز جامعه، سوال اساسي مردم بعنوان اصليترين نقشآفرينان انتخابات اين است كه « آيا هنوز به صندوقهاي راي ميتوان اميد بست؟»