پايگاه اطلاع رساني و خبري جماران - تهران
چند روزي است شكلگيري صفحه «بچه پولدارهاي تهراني» در شبكههاي اجتماعي اعتراض برخي كاربران اين شبكهها و برخي روزنامهنگاران را در پي داشته است. هپيهاي ايراني وارد گود شدهاند و از زندگي خوب و خوششان در ايران عكسهايي ميگذارند كه براي برخي از رسانهها و كاربران اينترنتي پذيرفته نيست. انتشار گفتههايي مثل «ما اين صفحه را ايجاد كرديم تا نشان دهيم زندگي در ايران هميشه بد نيست» و عكسهايي از ويلاها، پنتهاوسها و اتومبيلهاي گرانقيمت، اين شائبه را در اذهان عمومي به وجود آورده كه اين طبقه از جامعه اين همه پول بادآورده را از كجا ميآورند.
به گزارش جماران، روزنامه ايران در واكنش به بروز و ظهور اين پديده نوشت: اخيراً كساني كه خود را به اصطلاح «بچه مايهدارها» معرفي كردهاند تصاويري از زندگي تجملاتي خود در اينترنت به نمايش گذاشتهاند كه از ديد ساير كاربران اينترنت چنين تصاويري نمايشگر ظهورعدهاي نوكيسه و شيفته خودنمايي است كه از شرايط چند سال اخير سوءاستفاده كرده و توانستهاند پولهاي رانتي هنگفتي را دست و پا كنند.
در اين صفحه تصاويري از ماشينهاي گرانقيمت بالاي يك ميليارد تومان به همراه ويلاهايي در شمال تهران نمايش داده شده است كه دارندگان چنين اموالي به داشتن آن فخر فروشي كردهاند. برخي كارشناسان عنوان كردهاند كه شرايط رانتي چند سال گذشته عامل اصلي چنين پديدهاي است و بايد فضا را بر هر نوع رانتخواري بست تا شاهد چنين مانور تجملاتي در سطح شهر نباشيم. برخي كاربران هم از اينكه چنين فاصله طبقاتي در كشور ايجاد شده است به شدت انتقاد كرده يا ابراز عصبانيت كردهاند.
سايت فردا هم در اين باره نوشت: موضوعي كه اين روزها بسيار جنجالي شده است و باعث شده كاربران اين شبكه اجتماعي از آن انتقاد كنند. صفحه اي به نام «بچه پولدارهاي تهران» در اينستاگرام است. صفحه اي كه در آن كاربران اجتماعي كه البته از قشر ثروتمند هستند را تشويق مي كند تا تصاويري از خوشگذرانيهايشان را در اين صفحه به اشتراك بگذارند. در اين صفحه تماما تجملات موج ميزند. ساعتهاي لوكس، استخر و جكوزي، ماشينهاي گران قيمت پلاك موقت و البته خاطراتي از خوشگذراني ها در اكس پارتي و....تازه به دوران رسيدهها يا نوكيسهها اغلب عناويني است كه كاربران اين شبكه اجتماعي براي كساني كه عكسهاي خود را در اين صفحه به اشتراك گذاشتهاند به كار بردهاند. صفحه «بچهپولدارهاي تهران» در سايت اينستاگرام با واكنشهاي مختلف و اغلب تندي از سوي كاربران ايراني مواجه شده است. اغلب سوالها و انتقاداتي كه از اين صفحه ميشود اين است كه اين جوانان از چه راهي ثروتمند شدهاند كه به آن افتخار ميكنند. برخي از كاربران نيز نسبت به برخي از تصاوير و همچنين روايتها از پارتيهاي شبانه و... كه برخي از انان نيز حالت اغراق آميز دارد گله كردهاند.يكي از كاربران شبكه اجتماعي به اين صفحه در فيسبوك واكنش نشان داده و گفته است: پولدارهاي تهران» پيجِ رسمي بزنند. بزنند كه چي مثلن؟ كه عقدههاي حقارت خودشان و ماشينهاي ميلياردي و... را بزنند توي صورت كساني كه هشتشان گروي نهِشان است. بله بله! شما هم در قلبِ تهرانِ عاصي جكوزي و فيلان داريد و بقيه ندارند. آفرين! تهوع عبارتيست عاجز؛ از بيان آنچه در گلوي آدم بعد از ديدن اين عكسها بالا و پايين ميرود.»
سيدعلي محقق نيز در سرمقاله ابتكار با تأكيد بر اين مسئله كه نكته اصلي در اعتراضهاي صورت گرفته به اين خوشگذرانيها طرح پرسش «ازكجا آورده اي؟» بوده نوشتهاست:
«واقعيت اين است كه سرمايه دارها و فرزندان آنها اكنون و پيش از اين همواره وجود داشته اند و پس از اين خواهند بود. اگرچه همواره نسبت آنها به كل جمعيت كم بوده است اما آنها هميشه بخشي از جامعه ايراني را تشكيل داده اند؛ چه در دوران قاجار و پهلوي و چه در سه دهه گذشته و حتي دهه شصت و اوج جنگ تحميلي و سهميه بندي و كوپن و موشكباران. هر نامي هم كه آنها يا ما برايشان انتخاب كنيم، چندان فرقي در اصل ماجرا ايجاد نميكند؛ «طبقه برخودار»، «پولدارها»، «ثروتمندان»، «سرمايه گذاران»، «كارآفرين هاي موفق»، «تازه به دوران رسيدهها»، «نوكيسهها»، «يك درصد» يا هر نام ديگر...
تفاوت اصلي اما در ماهيت ثروتمند شدن و فراز و فرود ثروت افراد در بستر زمان است. هر شهروندي در اطراف خود احتمالا افراد سرمايه دار و موفق زيادي را ميشناسد كه يا تا بوده به صورت خانوادگي از مكنت و سرمايه كافي برخوردار بوده است و يا ثروتمند شدن آنها منطقي از جنس تلاش و زمان دارد و نابرده رنج نيست. گردش مالي آنها معمولا حاصل هوش قانونمند و يك دو دوتا چهارتاي منطبق بر واقعيت هاي علم اقتصاد است.
تجربه نشان داده است كه كارآفريني هاي هوشمندانه و نوين، سرمايه گذاريهاي عاقلانه و استفاده مناسب از فرصت هاي قانوني گاهي ميتواند به لحاظ اقتصادي و در گذر زمان سكوي پرتاب افراد و خانواده هايي از طبقه متوسط يا ضعيف به طبقات بالاتر شود، بي آنكه حقي از كسي يا حقوقي از بيت المال ضايع گردد. چه در گذشته هاي دور و چه در حال حاضر معمولا اين دسته از سرمايه داران عمدتا ثروت و سود خود را در چرخه فعاليت و توليد و يا كسب وكارهاي ديگر صرف ميكنند و كمتر علاقه دارند كه با دسترنج خود - هرچند فراوان – خودنمايي كرده و بيش از حد معمول انگشت نما شوند.
به عبارتي تا بوده ثروتمند بودن در ايران (تهراني، اصفهاني، يزدي، تبريزي، شيرازي و...فرقي نداشت) قواعد و آداب خود را داشته است و دستگيري و دست به خير بودن اولويت اول و احتمالا خودنمايي و ژست احتمالا آخرين اولويت اين آداب نانوشته بوده است.
در كنار اين يكي دو روش معمول ثروتمندبودن يا ثروتمند شدن، جامعه ايراني طي دوران معاصر و به ويژه سالهاي اخير همواره و البته هرازگاه، شاهد شكل گيري طبقه جديدي از نوسرمايه داران بوده است. آنها صرفا در مقطعي از زمان بي آنكه هيچ كدام از راههاي معقول و معمول گفته شده را طي كرده باشند، معماگونه، طبقه اقتصادي و به تبع آن اجتماعي خود را تغيير داده و به ناگهان در قلل رفيع برخورداري و دارندگي جاخوش كرده اند. شايد بتوان رانت خواري هاي محلي و جزيي عاملين توزيع كالاهاي اساسي و كوپني در دهه شصت را اولين نشانه هاي شكل گيري اين گونه نوسرمايه داران در سالهاي اوليه پس از انقلاب دانست. اما چنان نماند و اين پديده سال به سال ابعاد پيچيده تري به خود گرفت. نشان به آن نشان كه طي همه سالهاي دور و نزديك هر تاجر و ميلياردري كه پايش به محاكم قضايي و رسانه ها باز شد و محكوم به فساد اقتصادي و ساخت و پاخت و رشوه و رانت خواري و زمين خواري شده است، نمودار زمان – ثروتش فرازهايي ناگهاني و به دور از منطق اقتصاد داشته است؛ بماند كه به ازاي هر محكوم چند نفر قسر در رفتهاند.
واقعيت اين است كه برآمدنهاي اين چنيني و يك شبه، بيش از اين كه نمودي از پويايي و توسعه اقتصادي كشور و نشانه فرصت شهروندان براي توفيق و برخورداري باشد، روايت گرعيني انواعي از بيماري و به هم ريختگي اقتصاد كشور در اين مقاطع است. با اين تفاوت كه در دهه هاي شصت، هفتاد و هشتاد، هرگاه كه مطابق بر نامه ريزي اقتصاد خرد و كلان كشور خواست سربرآورد عده اي سختي كشيدند و عده اي قليل هم فرصت موج سواري پيدا كردند. اين وضعيت اما به گونه اي ديگر و البته مطلق در هشت سال گذشته رخ داد. اقتصاددانان ثروت اندوزي يك طيف و تشديد فقر بخش ديگري از جامعه در دو دهه پيشين را به عوارض و خونريزي هاي طبيعي ناشي از يك زايمان تشبيه ميكردند. در اين پيوند و در مقام مقايسه اما پديده فساد بي حد و حصر و ريخت پاش و به هم ريختگي اقتصادي هشت ساله گذشته را ميتوان مرگ خونين زائوي نگون بخت( اقتصاد) حين عمل سزارين نام نهاد. طي اين مدت به ويژه در چهارساله دوم، بخش اعظمي از طبقه متوسط به واسطه سياست هاي اقتصادي نامتوازن و من درآوردي دولتمردان زير خط فقر رفتند و بسياري غرق شدند و گروهي هم فاصله بين صفر تا چند هزار ميليارد را در يكي دو سال طي كردند تا هم شكاف طبقاتي در كشور از زمين تا آسمان شود و هم به مدد رانت و ويژه خواري و حيف و ميل، نسل جديدي از پولدارها و بچه ها پولدارها شكل بگيرند كه به هيچكدام از قواعد و اسباب بزرگي و مكنت پاي بند نباشند و به جايي برسند كه به طعنه بگويند «از يه جايي به بعد، ديگه هيچي نيست كه بخريم»
روزنامه تعادل نيز در همين باره نوشت:
«اين گروه كه ميتوانند حتي تا يكميليارد تومان فقط براي خريد اتومبيل اختصاص دهند، از قشر نوكيسهيي است كه در ۸ سال فعاليت دولتهاي نهم و دهم مثل قارچ روييدند.بايد ريشههاي آن را جستوجو كرد و ديد كه سرچشمههاي زاد و رشد نوكيسهها در اين چند سال چه فعاليتهايي و كدام تصميمها بودهاند. يكي از سرچشمههاي زاد و رشد نوكيسههاي افسانهيي ايراني در ۸ سال سپري شده را بايد در رانتهاي بازار ارز جستوجو كرد. وقتي نماينده مجلس با صراحت گفته است كه بانك مركزي ۱۱ميليارد دلار ارز در اختيار گروه معدودي قرار داده است تا آنها را در بازار توزيع كنند و راه صعود ارزهاي معتبر را ببندند و آنها از اين مبلغ رانتهاي كلان بردهاند. يك سرچشمه ديگر رانتها و فسادهايي كه زايش نوكيسههاي استثنايي ايران را ممكن كرده است بازار تجارت بوده است. وقتي يك فرد ميتواند با مراجعه به سازمان دولتي كه مجوز واردات شكر را در اختيار دارد امتياز ميدهد و اين فرد در يك دوره كوتاه ۲۵۰ميليارد تومان از واردات شكر رانت نصيبش ميشود، آيا اين راه مناسبي براي زايش نوكيسهها نيست. روزي كه مسوولان سابق بانك مركزي با تاسيس اتاق مبادله ارزي و دادن ارز ۱۲۲۶ توماني، ميلياردها دلار پول به كساني ميدهند كه تجارت را تسهيل كنند و آنها كالاهاي وارداتي را به قيمتهاي آزاد عرضه ميكنند و ميلياردها تومان رانت نصيب آنها ميشود آيا نبايد اين محل فساد را بازكاوي كرد؟ دادن امتياز انحصاري ساخت جاده، پل، فرودگاه، نيروگاه، ارتباطات و ساخت زيربناها، دانشگاهها و... به يك گروه خاص همان فعاليتهاي فسادزايي است كه به زايش نوكيسهها كمك ميكند. وجود نوكيسههايي كه با سودهاي بادآورده در پناه اقتصاد دولتي و متمركز در جامعه ايراني از هر زهري مهلكتر است و آتش غبطه، حسرت و افسردگي ميليونها جوان تحصيلكرده بيكار را شعلهور ميكند و به ناامني احتمالي سياسي- اجتماعي منجر ميشود را بايد جدي گرفت و اجازه نداد بار ديگر اين شرايط تكرار شود. نوكيسهها راه را براي گسترش حسرت ملي هموار و جامعه را به قطبي اندوهبار تبديل ميكنند.»
سايت تابناك نيز با انجام مقايسهاي ميان برخورد پليس با «جواناني كه كليپ "هپي" را تقليد كرده بودند» و «خوشگذرانهاي رانتي» نوشت: هر كسي صرف نظر از اينكه چه نگاهي به وضعيت حقوقي پرونده هپيها و خصوصي يا عمومي بودن محتواي منتشر شده در فضاي مجازي داشته باشد، ترجيح ميدهد كه برخوردها در مورد پروندههاي مشابه يكسان باشد.اگر چه اين ادعا ممكن است كمي گزنده باشد ولي به هر حال و بنا به روايت طرح شده در صدا و سيما، هپيها چند جوان اغفال شده بودند كه براي رسيدن به موقعيتي در جامعه هنري و دنياي بازيگري، اشتباهاتي مستوجب مجازات از آنها سر زده است. بنابراين روايت، ميتوان هپيها را چند جوان مستضعف از نوع مالي يا فكري تصور كرد! در چنين فضايي و در شرايطي كه تنها چند روز از اعلام حكم هپيها ميگذشت، اين بار فعاليت گروهي ديگر از جوانان ايراني در فضاي مجازي مورد توجه رسانههاي بينالمللي قرار گرفته است.صرفنظر از هر نوع نگاهي به ماهيت قضايي و حقوقي اين قضيه، اين را نميتوان انكار كرد كه اين گروه جديد كه وضعيت و رفتارشان از نگاه رسانههاي غربي نتيجه به ضعف كشيده شدن عموم مردم ايران در دوران تحريم و در كنار آن بزرگ شدن سرمايه و امكان كسب رانت عدهاي ديگر است، در قياس با هپيهاي مستضعف محتواي به مراتب مجرمانهتري در فضاي مجازي منتشر كردهاند.حال سوال اين است كه اگر پليس خود را مسئول برخورد با محتواي مجرمانه در فضاي مجرمانه با تفسيري كه منجر به دستگيري و محاكمه هپيها شد ميداند، چه نظري در باره محتواي منتشر شده توسط «بچه مايهدارهاي تهران» دارد؟ آيا پليس پذيرفته است كه روز به روز امكان كمتري براي برخورد با محتواي منتشره در فضاي مجازي دارد يا اين كه ميشود با هپيهاي مستضعف برخورد كرد ولي برخورد با بچههاي طبقه فرادست وجود ندارد؟!
اين موج رسانهاي در ادامه واكنش مردم را هم برانگيخت، عدهاي همين حرفها را تكرار كردند كه به دستآوردن چنين ثروت هنگفتي، از راه معقول و معمول در ايران ممكن نيست و با طعنهزدن به گفتمان «عدالت اجتماعي» دستاوردهاي آن را برآمدن قشر مرفهي دانستهاند كه 10 سال پيش خبري از آنها نبود. برخي هم معترضان را متهم به حسادت كردهاند و گفتهاند وجود افراد ثروتمند را هم بايد مانند بروز و ظهور قشر زير خط فقر جامعه پذيرفت. اما مقايسه ميان آمار طرفداران اين دو گروه در شبكههاي مجازي حاكي از آن است كه همدردي با قشر زير خط فقر جامعه دست كمي از اظهار تنفر نسبت به مرفهان بيدرد ندارد. مشكل اصلي اعتراضها «چرا ديگران دارند و من ندارم» نبودهاست. پرسش اصلي همه ما اين است كه دليل رشد چنين قشري چيست؟ آيا تنها راه حل موجود براي تعديل ثروت قشر «پورشه سوار» و «ساعت رولكس به دست» حذف آنها از ليست يارانهبگيران است؟ چك كردن حساب چنين غولهايي هم كه نه قانوني است، نه منطقي. شايد بهترين راهحل در اين زمينه تجديد نظر در راههاي معمول كسب درآمد در ايران و انتشار فهرستي از روشهاي كسب درآمد به سبك ايراني در اختيار عموم مردم باشد. آن وقت ديگر قشر متوسط تبديل به فقير شده هم نسبت به چنين افرادي حسودي نخواهد كرد.
اخيرا در شبكه هاي اجتماعي از جمله فيسبوك صفحه اي تحت عنوان " بچه پولدارهاي تهران" باز شده كه در آن تصاوير تفريحات و خوشگذراني هاي جوانان خانواده هاي پولدار تهراني انتشار داده مي شود.
به گزارش عصر ايران باز شدن اين صفحه بازتاب گسترده اي در رسانه هاي غربي داشته است و برخي رسانه هاي غربي با بازنشر تصاوير منتشر شده در اين صفحه به تحليل ابعاد و زواياي جامعه مدرن و شهري ايران پرداخته اند.
روزنامه نيويورك پست آمريكا با اشاره به باز شدن صفحه " اينستاگرامي" بچه پولدارهاي تهران مي نويسد: تصاوير مشابه است. فرقي نمي كند كه در آمريكا باشي يا در ايران اگر جزء آن يك درصد " اولترا پولدارها" باشي زندگي ات در هر جاي دنيا شبيه به هم است.
اين گزارش مي نويسد: صفحه اينستاگرامي بچه پولدارهاي تهران از هنگام افتتاح (13 سپتامبر) – كمتر از يك ماه پيش- تا كنون بيش از 75 هزار تعقيب كننده يافته است.
اين گزارش مي نويسد: تصاوير نوجوانان و جوانان پولدار ايراني دقيقا مشابه تصاوير جوانان پولدار آمريكايي است، ساعت هاي گران رولكس، اتومبيل هاي گران قيمت پورشه، لباس هاي برند و گران و خانه هاي بزرگ و استخر و..
يك كارشناس آي تي در تهران به روزنامه تايمز بريتانيا درباره عدم هراس اين جوانان كه عكس هايشان را در شبكه هاي اجتماعي منتشر كرده اند ، مي گويد: پدران بسياري از اين جوانان افرادغير قابل دسترسي هستند و اگر مشكلي براي اين جوانان پيش بيايد ، مي توانند آنها را پنهان كنند.