تهران- ايرنا- «محمد لساني» مدرس سواد رسانه علت هجوم كاربران ايراني به اينستاگرام و سردرگمي امروز آنها را كمكاري ۳۰ساله و ذائقهسازي دولت در دهه ۹۰ ميداند اما «محمد كشوري» كارشناس فناوري مهمترين دليل رونق شبكههاي اجتماعي خارجي در ايران را محدوديتهاي داخلي و مسئولاني ميداند كه گزينهاي جز مسدودسازي ندارند.
با گذشت نزديك به يك ماه از فوت مهسا اميني و برخي ناآراميها در كشور، پلتفرمهايي همچون واتساپ و اينستاگرام فيلتر و در زمانهايي حتي دسترسي به اينترنت بينالمللي نيز محدود شد اما در شرايط اقبال گسترده به واتساپ و اينستاگرام در ايران و فعالشدن كسبوكارهاي زيادي در آنها، مسدود كردنشان موجب نارضايتي بسياري از كاربران، بويژه صاحبان كسبوكارهاي مجازي شده و بسياري هم از كند شدن و اختلال در اينترنت اعلام نارضايتي ميكنند.
اكنون زمزمه تداوم فيلترينگ اين پلتفرمها شنيده ميشود، به ويژه كه متوليان آن حاضر به پذيرش شرايط حكمراني مورد نظر دولت ايران نيستند؛ اكنون پرسش اينجاست كه آيا تداوم اخلال در اينترنت و مسدودسازي پيامرسانهاي خارجي تصميم درستي است؟
دفتر پژوهش و بررسيهاي خبري ايرنا در نشستي با حضور «محمد لساني» كارشناس رسانه و مدرس سواد رسانه و «محمد كشوري» كارشناس ارتباطات و فناوري اطلاعات به واكاوي اين موضوع پرداخته است.
واتساپ و اينستاگرام، پركاربردترين در ايران
ايرنا: پيش از حوادث اخير كه به مسدودسازي پلتفرمهايي همچون واتساپ و اينستاگرام انجاميد، ميزان كاربران و ترافيك شبكههايي مانند اينستاگرام و واتساپ چقدر بود؟
لساني: شبكههاي اجتماعي مختلف، كاركردهاي متنوعي دارند، به طور مثال اينستاگرام براي مصرف تجاري، فرهنگي، موسيقي و ويدئو استفاده شده و در تلگرام، مصرف خبري بيشتر است.
طبق يك پژوهش در خرداد ۱۴۰۱، نزديك به ۹۷ درصد جوانان كشور از شبكههاي اجتماعي استفاده ميكنند و اين شاخص در خصوص كل جامعه ايران ۷۸.۵ درصد است. همچنين ۴۹.۴ درصد جامعه از اينستاگرام استفاده ميكردند. ذهنيت بيشتر در جامعه اين است كه پيامرسانها همان رسانههاي اجتماعي هستند اما رسانه اجتماعي واژهاي وسيع است كه پيامرسانهاي اجتماعي درون آن قرار دارند. بنابراين رسانهِ اول ما از نظر ترافيك داده «واتساپ» بوده و رسانه اجتماعي دوم كه شبكه اجتماعي اول محسوب ميشود، همان «اينستاگرام» است.
بنابراين شايد مخاطبان تصور كنند واتساپ چون نخستين و پركاربردترين رسانه اجتماعي است از پهناي باند بالاتري استفاده ميكند اما بررسيهاي انجام شده نشان ميدهد تا پيش از ۳۱ شهريور و قطع دسترسي ايرانيان به اينستاگرام، بيش از ۶۰ درصد ترافيك در بستر اينستاگرام نقلوانتقال ميشد.
«محمد لساني» كارشناس رسانه و مدرس سواد رسانه
سه گزينه روي ميز سياستگذار براي حكمراني سايبر
اما بهتر است در اين بخش درباره صورت مساله نيز صحبت كنيم. بايد در نظر داشت كه صورت مساله مسدودسازي نيست. به نظر ميرسد مساله اصلي، موضوع حكمراني سايبري و سلامت اجتماعي باشد. اگر چنين باشد، يكي از راهكارها ميتواند ايجاد دفاتر شركتهاي خارجي، ايجاد رقابت بين شبكههاي داخلي و خارجي يا حتي مسدودسازي باشد. بنابراين، سياستگذار ميتواند از ميان همه گزينههاي موجود، بهترين گزينه ممكن را انتخاب كند.
به نظر ميرسد در زمان كنوني، بزرگ كردن موضوع مسدودسازي بيشتر به تشديد بار رواني منجر ميشود و بنابراين، انتخاب عقلاني را از دسترس دور خواهد كرد.
ايرنا: شما چه تصويري از فعاليت كاربران ايراني در فضاي مجازي، شبكههاي اجتماعي و بهويژه پلتفرمهاي خارجي داريد؟
محمد كشوري: ما نبايد فقط شرايط فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي را در مقطع كنوني مورد بررسي قرار دهيم، بلكه بايد دوربين را عقبتر برد و تصوير جامعتري از مساله به دست آورد تا ببينيم از دهه ۱۳۸۰ تا كنون چه مسيري طي شدهاست.
اوايل دهه ۸۰ موج بزرگي از جمعيت به سمت اينترنت و وبلاگنويسي حركت كردند. اين امر رسانهها را از تك بُعدي بودن خارج ميكرد و نخستين گامها در مسير دوطرفه در زماني بود كه در فضاي سنتي، صداوسيما و روزنامهها فقط به صورت يكطرفه با مخاطبان تعامل داشتند.
در اين دوره افرادي كه توانايي، استعداد، قلم يا بيان خوبي داشتند، توانستند وبلاگهاي خود را راه بياندازند و بدون نياز به بستر صداوسيما يا روزنامهها، نظرهاي خود را در محيط وبلاگ بيان ميكردند. كاربران ديگر نيز ميتوانستند نظرهايشان را درباره مطالب ارائه شده بيان كنند.
لساني: مساله اصلي، حكمراني سايبري و سلامت اجتماعي است؛ يكي از راهكارها ميتواند ايجاد دفاتر شركتهاي خارجي و رقابت بين شبكههاي داخلي و خارجي يا حتي مسدودسازي باشد. سياستگذار ميتواند از ميان همه گزينهها، بهترين گزينه ممكن را انتخاب كندمحيط اينترنت در آن زمان محدود و بيشتر در اختيار افراد تحصيلكرده و دانشجو بود، به عبارتي ميتوان گفت همچون امروز محيطي عمومي و متعلق به همه اقشار نبود. بنابراين ميتوان گفت وبلاگ در يك لايه به اصطلاح نخبگاني باقي ماند. اين تغيير به تدريج با ايجاد نخستين شبكههاي اجتماعي در دنيا همزمان شد و يوتيوب و فيسبوك و... شكل گرفت و اين موارد به تدريج در جامعه ايران نيز جاي خود را باز كرد. با اين وجود اين فضاها پس از مدتي مسدود شدند.
از دهه ۸۰، تنها گزينه روي ميز مسئولان، مسدودسازي بوده است
در اينجا بايد به موضوعي كه آقاي لساني درباره چرايي پررنگ شدن مسدودسازي شبكههاي اجتماعي پرداختند، اشارهاي داشته باشم. به نظرم دليل پررنگ شدن مسدودسازيها سابقه تاريخي است كه جامعه در اين زمينه داشتهاست. از دهه ۸۰ به بعد، تنها گزينه روي ميز مسئولان، مسدودسازي بوده؛ يوتيوب، فيسبوك، توئيتر، ويچت، وايبر، تلگرام و... همگي مسدود شدند. به عبارتي ما هر پيامرساني را كه مورد اقبال عمومي جامعه قرار ميگرفت، مسدود كرديم.
اكنون ۱۰ شبكه پربازديد اجتماعي بر اساس كاربران فعال در دنيا به ترتيب فيسبوك، يوتيوب، واتساپ، اينستاگرام، تيكتاك، اسنپچت، پينترست، رديت، لينكدين و توئيتر است. اگر نگاه كنيد در اين فهرست، فقط واتساپ و اينستاگرام باقي مانده و بقيه فيلتر هستند. البته غير از «رديت» كه بيشتر در آمريكا مورد استفاده قرار ميگيرد و «لينكدين» كه محيطي كاملا حرفهاي است و عملا فقط واتساپ و اينستاگرام براي مردم باز بود؛ در نتيجه هجوم كاربران براي استفاده از اينستاگرام و واتساپ امري طبيعي است.
بنابراين وقتي ميگوييد وابستگي شديدي به اين فضا وجود دارد، دليل آن به سابقههاي تاريخي باز ميگردد. يعني هر شبكهاي مورد توجه مردم قرار گرفت، به هر دليل موجه يا غيرموجه بسته شد. حال امكان دارد يك بحث فرعي در اين راستا مطرح شود كه چرا پس از مسدودسازي مردم به سمت اينستاگرام سوق يافتند و از شبكههاي داخلي استفاده نكردند كه اين خود يك بحث كاملا جدا و گسترده است و بايد به آن پرداخت.
شبكههاي بومي نميتوانند جاي شبكههاي جهاني را بگيرند
در بسياري از كشورها يوتيوب شبكه اول اجتماعي است. حتي تعداد انگشتشماري از كشورها نيز شبكههاي اجتماعي داخلي دارند كه در كنار اين شبكهها استفاده ميشود. به عنوان مثال در كرهجنوبي و روسيه شبكههاي بومي در كنار شبكههاي جهاني فعال هستند اما جايگزين نشدهاند. اين شبكههاي بومي نميتوانند جاي شبكههاي جهاني را بگيرند زيرا فقط توان ارائه چند قابليت محدود را دارند. به طور نمونه آنها در حوزه پيامرساني قوي هستند اما نميتوانند خدمات جامعي ارائه دهند؛ به همين دليل يوتيوب همچنان در كرهجنوبي نيز در زمره سه شبكه اجتماعي نخست است درحالي كه مردم اين كشور از شبكه بومي داخلي خود براي پيامرساني استفاده ميكنند.
كشوري: يوتيوب، فيسبوك، توئيتر، ويچت، وايبر، تلگرام و... همگي مسدود شدند؛ به عبارتي ما هر پيامرساني را كه مورد اقبال عمومي جامعه قرار گرفت، مسدود كرديمدر نتيجه، وضعيت كنوني كه در آن قرار گرفتهايم محصول چندسال اخير نيست؛ بلكه از نظر من با در نظر گرفتن ميانههاي دهه ۸۰ تاكنون، حداقل محصول حدود ۱۶ سال سياستگذاري و مواجهه ما با شبكههاي اجتماعي است.
اشتباه است كه ما اين موضوع را فقط در مقطع كنوني بررسي كنيم و اگر قرار باشد تحليلي انجام شود بايد با درنظر گرفتن بازه ياد شده صورت گيرد. اگر ايراد، اشكال يا بحثي هست، بايد روند، سياستها، اقدامات و رفتار كاربران را در اين بازه حدودا ۱۶ ساله تحليل و جمعبندي كرده و به نتيجه برسيم تا بتوانيم تحليل درستي از وضعيت داشته باشيم.
ايرنا: برداشت شما از ميزان فعاليت كسبوكارها در پلتفرمهاي خارجي چيست و وضعيتي كه اينك ايجاد شده، چه فضايي براي فعاليتهاي اقتصادي مجازي ايجاد كردهاست؟
لساني: به طور قطع وضعيت كنوني براي مخاطبان سردرگمي ايجاد ميكند كه بايد تمركز خود را به دليل كار ژورناليستي _ رسانهاي كه همه با آن آشنا هستند روي اين موضوع بگذاريم. اما با اين وجود با توجه به نكاتي كه آقاي كشوري اشاره كردند، بايد بگويم به نظرم باز هم شروع كردن تحليلها از دهه ۸۰ خطاست؛ بايد به عقبتر بازگرديم و ببينيم سنگبناي اينترنت در كشور چگونه گذاشته شدهاست؟
موضع رهبري درباره ورود اينترنت به ايران
در سالهاي ۶۹-۶۸ آقاي «محمدجواد لاريجاني» با تيمي از پژوهشگاه فيزيك نظري از ايتاليا و آمريكا بازديد ميكنند و در آنجا فناوري اينترنت را ميبينند و پيامي به رهبر معظم انقلاب ارسال و درباره اين فناوري صحبت ميكنند. رهبري نيز اين پيام را به «سيدمحمد غرضي» وزير وقت پست، تلگراف و تلفن ميفرستند تا نظر خود را اعلام كند. آقاي غرضي با ادلهاي همچون اينكه اينترنت بسيار پرهزينه بوده و يك مد مشابه فكس است، ميگويد نبايد روي آن سرمايهگذاري كرد و با اين ادعا كه تجربه جهاني نشان ميدهد اين كار هنوز موفق نبوده و فقط در دو يا سه كشور دنيا راهاندازي شده، آوردن اين تكنولوژي را به كشور رد ميكند.
آن زمان نگاه درست و جامعي از اين تكنولوژي نداشتند. در آن دوره از اينترنت به عنوان يك فناوري نقطهاي فقط در دانشگاههاي ايتاليا و آمريكا استفاده ميشد اما در جلسهاي كه در خصوص اين موضوع با حضور رهبر معظم انقلاب برگزار ميشود، ايشان ميفرمايد اين تكنولوژي نبايد فقط به دانشگاهها محدود شود و سياستگذاران بايد براي استفاده آن در فضاي اجتماعي برنامهريزيهاي لازم را انجام دهند. سپس تاكيد كردند بايد آسيبشناسيهاي لازم صورت گيرد و نبايد اين تكنولوژي در حالي به كشور وارد شود كه آمادگي لازم را براي مهار آسيبها نداشته باشيم.
ايشان همچنين به طور ويژه اعلام كردند كه اين تكنولوژي ميتواند در حوزه جوانان مفيد و موثر واقع شود. بنابراين به عقيده من نبايد از اين موضوع يك استفاده سياسي كرد. به دنبال ماهيگيريهاي مقطعي گروهها و مجموعهها نباشيم بلكه بايد استفاده سياستي كرد. بهتر است بدانيد ايران خيلي زودتر فعال شد و پيش از ايرلند، دامنه IR را گرفت. در اين فضا بود كه ديديد سال ۱۳۷۲ اتصال ايران به شبكههاي جهاني برقرار شد.
ايراني مجبور است خانههاي مجازي خود را در دهانه آتشفشانها ايجاد كند
از سال ۱۳۷۲ تاكنون در يك دوره ۳۰ ساله، دولتهاي تكنوكرات و تفكر شيرفلكهاي و غير زيستبومي به فناوري با اين وضعيت چه كرده كه ايراني مجبور است با موجهاي سياسي، خانههاي مجازي خود را در دهانه آتشفشانها ايجاد كند و به طور مرتب مجبور به مهاجرت شود؟ آن مهاجرتي كه از وايبر به تلگرام صورت گرفت، بزرگترين مهاجرت مجازي بود كه رخ داد. اين مهاجرتهاي پيدرپي به اين دليل است كه دولتها زير بار حكمراني نميروند و فقط به مقطع چهار ساله و پيروزي در انتخابات فكر ميكنند و هيچ نگاه بالادستي وجود ندارد.
در زماني كه وبلاگنويسي در حوزه جوانان و دانشگاهيان مطرح شد، ايران جزو چهار كشور بزرگ وبلاگنويس دنيا بود. بنابراين راهاندازي «وب ۲» يا (read&write web) عقبه اجتماعي مناسبي ايجاد كرد. اين پيشرفت ميتوانست در دورههاي بعد به درستي مديريت شود و دست به دست پلتفرمها و قالبها به خوبي شكل بگيرد. به نظرم فقط مواجهه سياستزده باعث شد از سال ۱۳۹۱ پلتفرم اول شبكه اجتماعي ما اينستاگرام شود.
در مسكن مجازي هم دچار خانه بهدوشي هستيم
ايرنا: مقصر كه بود؟
لساني: دولتها به مدت ۱۰ سال به صورت مويرگي ذائقهسازي كردند و اينستاگرام را به خورد جامعه دادند و امروز به دلايل گوناگوني مسدود ميشود. دهه ۱۳۹۰، دهه سياه جمهوري اسلامي بود. رهبر معظم انقلاب نيز در حوزه اقتصاد بر اين امر تاكيد داشتند. در اين دهه، در حوزه اقتصاد نتوانستند ريلي را كه در زمينه خوداتكايي، خودكفايي و نگاه توليدمحور مورد نظر بود، ايجاد كنند. همانطور كه اينك اقتصاد در زمينه مسكن واقعي با چالش مواجه است، ما در زمينه مسكن مجازي نيز دچار نوعي خانه بهدوشي هستيم.
لساني: زماني كه وبلاگنويسي در حوزه جوانان و دانشگاهيان مطرح شد، ايران در زمره چهار كشور بزرگ وبلاگنويس دنيا بود. اين پيشرفت ميتوانست در دورههاي بعد به درستي مديريت شود خانهبهدوشي مجازي امروز به دليل كمكاري مفرط ۳۰ ساله و يك عقبگرد ۱۰ ساله است. حوزه پيامرسانها همين حالا هم جوابگوي نيازهاي جامعه نيست و وقتي بررسي ميكنيم تازه درخواست تسهيلات و پهناي باند و ... دارند در حالي كه اين كف فناوري است كه ميتوانست در اختيار آنان قرار بگيرد. اين عقبگردي كه در دهه سياه مسكن واقعي و مجازي ايران ايجاد شد، خانهبهدوشي را به همراه داشته است.
ايرنا: با وجود شرايط اقتصادي دشواري كه در كشور حكمفرماست و بخش قابل توجهي از جامعه در كسبوكارهاي اينترنتي مشغول به كارند، به نظر شما مسدودسازي شبكههاي اجتماعي براي كسبوكارها و اقتصاد، چه پيامدهايي به همراه خواهد داشت؟
كشوري: بهتر است پيش از پاسخ به اين سوال، كمي به مسائل تاريخي كه اشاره شد بپردازيم؛ زيرا اگر از گذشته درس نگيريم و قواعد مسلط بر فضاي سياستگذاري كشور را نشناسيم، نميتوان تصميم درستي در اين زمينه گرفت. البته اين فضاي سياستگذاري فراتر از دولتهاست و بر دولتها هم حاكم است. اشاره شد دهه ۹۰، دهه سياه اقتصادي ايران بود اما بايد گفت در اواسط دهه ۸۰ نيز همين مشكلات وجود داشت. در حالي كه دو دولت با دو رويكرد كاملا متفاوت روي كار بودند اما در زمينه اينترنت و فضاي مجازي توفيقي نداشتيم. اين نشان ميدهد اين موضوع فراتر از حوزه اختيارات دولتهاست.
سياستگذاري در زمينه اينترنت فراتر از اختيارات دولتهاست
ما كاري با اينكه دولتها مقصر بودند يا خير و آيا اين نتيجه تصميمهاي آنان بوده يا خير نداريم، بلكه بايد اين را در نظر قرار دهيم كه برخي قواعد بر دولتها نيز تحميل ميشود. گزينه ما براي مواجهه با شبكههاي اجتماعي، آن هم نه فقط شبكههاي خارجي بلكه شبكههاي داخلي، مسدودسازي بوده است.
شبكه اجتماعي «كلوب» (Cloob) در سال ۱۳۸۵ زيرمجموعه شركتي بود كه اينك «آپارات» و «فيليمو» را در اختيار دارد. اين شبكه اجتماعي به دليل نظراتي كه كاربران ارائه ميدادند، سه بار فيلتر شد. بعد از بار سوم، مدير اين شركت پيامي داد و كار را تعطيل كرد. او گفت وقتي يك شبكه اجتماعي را حدود ۱۰ روز فيلتر ميكنيد و پاسخگو نيستيد، كاربر در آن شبكه نميماند و ما از اين وضعيت خسته شدهايم.
محمد كشوري، كارشناس ارتباطات و فناوري اطلاعات
بنابراين، اين مشكلات مربوط به دولتها نبود. امروز بسياري از همان فعالان سابق حوزه وبلاگنويسي، در فضاي رسانههاي اجتماعي فعاليت دارند. بسياري از كاربران همين شبكههايي كه به آن انتقاد كرده و ميگوييم عامل اغتشاشات هستند و در خارج يا داخل كشور زندگي ميكنند، از برخوردها ضربه خوردهاند و اگر پاي صحبت آنان بنشينيد خواهند گفت تنها براي كامنتهايي كه ديگران زير پست وبلاگ آنها گذاشتهاند مجبور به پاسخگويي شدند.
از همان روزهاي نخست، فهم و واكنش ما به رسانههاي جديد، همان پارادايم سنتي كنترلگراي مركزي بوده است. يعني همانگونه كه در صداوسيما مسئولي براي كنترل محتواهاي پخش شده وجود دارد، در فضاي مجازي يا وبلاگ هم فردي كه پست گذاشته را مسئول كامنتها و نظراتي ميدانند كه زير پست و محتواي وي توسط ديگر كاربران ارائه شدهاست.
محدوديتهاي داخلي، عامل اصلي رونق شبكههاي اجتماعي خارجي در ايران
در نتيجه اين محدوديتها افراد از بازخواستها خسته شده و مهاجرت كردند تا از اين وضعيت خلاص شوند. به نظرم مهمترين دليل رونق شبكههاي اجتماعي خارجي در ايران همين محدوديتهاي داخلي است. ما اسنپ، ديجيكالا، ديوار و بسياري ديگر از پلتفرمهاي داخلي را داريم؛ چطور اين پلتفرمها مشكل سرور، پهناي باند و سرمايهگذاري ندارند؟
درست است پيامرسانها از نظر نياز فني متفاوتند و به طور مثال فيليمو و نماوا پهناي باند زيادي نياز دارند و براي يك پلتفرم ديگر همچون تاكسيهاي آنلاين پردازش همزمان اهميت دارد اما هيچكدام اينها، از نداشتن سرمايهگذاري و سرور گلايه ندارند. چرا فقط پيامرسانها با چنين مشكلي مواجهند؟ زيرا سرمايهگذاران، حاضر به سرمايهگذاري در اين عرصه نيستند؛ آنان ميدانند اگر اين پيامرسانها رونق بگيرند و موثر واقع شوند، همان اتفاقي كه براي پيامرسانهاي خارجي افتاد، براي آنها نيز رخ ميدهد.
كشوري: چرا اسنپ، ديجيكالا، ديوار و ديگر پلتفرمهاي داخلي مشكل سرور و سرمايهگذاري ندارند؟ زيرا سرمايهگذاران ميدانند اگر پيامرسانها رونق بگيرند و موثر واقع شوند، همان اتفاقي كه براي پيامرسانهاي خارجي افتاد، براي آنها نيز رخ ميدهدما جمعه گذشته متوجه شديم پيامكهاي انبوه هم بسته شد. به عبارتي پنلهاي پيامكي كه كسبوكارهاي اينترنتي به آن وابسته هستند، با دستور قضايي مسدود شدند. ما از پيامك، سرويسي بدويتر و بوميتر نداريم اما آن را هم مسدود ميكنيم چون موثر است! فهم مقام تصميمگير كشور اين است كه اين بستر موثر بوده و آن را مسدود ميكند. البته ما شرايط بحران را درك ميكنيم اما واقعيت اين است كه ما در شرايط غيربحراني و عادي نيز همين برخورد را داريم.
چرا اينستاگرام به محيط فعاليت كسبوكارها تبديل شد؟
درباره خود اينستاگرام نيز در ابتدا بايد به اين پرسش پاسخ داد كه چرا اين پلتفرم به محيط فعاليت كسبوكارها تبديل شد اما به عنوان مثال در تلگرام اين اتفاق رخ نداد؟ در پاسخ بايد گفت كه در تلگرام بيشتر فضاي خبري و سياسي پررنگتر بود. به ويژه وقتي قابليت ايجاد كانال به آن اضافه شد، اين امر مشخصتر شد. البته كسبوكارها نيز از اين قابليت استفاده ميكردند. در اينستاگرام، بيشتر موضوعهاي اجتماعي و فرهنگي غلبه داشت و بعدها به خصوص در شرايط بحران كنوني، كمي رنگ سياسي پيدا كرد. آن هم بيشتر به دليل حضور شبكههاي خارجي بود كه بيشتر از اين اپليكيشن استفاده ميكنند.
واقعيت اينكه اينستاگرام يك شبكه چندوجهي است. اين پلتفرم تركيبي از سرگرمي، آموزش و مطالب گوناگون را ارائه ميدهد. از طرفي همه پلتفرمهاي ديگر نيز بسته بودند و فضا براي استفاده از اينستاگرام فراهم شد. در ابتداي سالهاي ۹۱-۹۲ فيسبوك بسته شد. در آن سالها درخواستهاي زيادي براي باز كردن فيسبوك ارائه شد و حتي اين خواسته در تيتر يك برخي روزنامهها قرار گرفت. در آن زمان هنوز اينستاگرام رونق نگرفته بود.
ادامه دارد...