فرهنگیان نیوز - تدبیر: سیاست زدگی به معنای زیر پا گذاشتن ارزش ها و محکمات و همه چیز را فدای اهداف خود کردن است. وقتی که افراد سیاسی در رأس کار باشند، تصمیم گیری هایشان هم به جای اینکه مبتنی بر عقل و منطق و تحقیقات علمی باشد، منطبق بر اهداف حزب است. این آفتی بزرگ در آموزش وپرورش است.
در یک نگاه
·خیلی از احزاب و شخصیتها، نگاهشان به وزارتخانهها بهعنوان ابزاری است که بتوانند از آنها برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند.
·وقتی که افراد سیاسی در رأس کار باشند، تصمیمگیریهایشان هم بهجای اینکه مبتنی بر عقل و منطق و تحقیقات علمی باشد، منطبق بر اهداف حزب است. نتیجه این میشود که شخص نخبه مجال و لزومی بر شرکت در جلسه نمیبیند.
·متأسفانه ما در تاریخ آموزشوپرورش، 13 سال شاهد این مسئله بودهایم که در یک دورهی 9ساله شخصی وزیر بوده است که حتی یک روز هم معلم نبوده است. این مسئله بعداً در یک دوره 4سالهی دیگر هم تکرار شده است.
·به نظر میرسد که دلمشغولیهای دیگری است که فعلاً اولویت پیدا کرده و منجر شده است که ظاهراً سند، اولویت آموزشوپرورش نباشد.
· طرح اولیهی سند در دورهی اصلاحات بود. در آن زمان، سند مورد نظر تحت عنوان سند ملی مطرح بود که با نگاه غیردینی (نه ضددینی) طراحی شده بود. ارتباطی هم با فلسفهی اسلامی نداشت. این سند در انتهای مراحل تصویب بود که در دوران ما، به همین دلیل، متوقف شد.
گروه فرهنگی و اجتماعی برهان؛ مسئلهی فرهنگ و تعلیموتربیت مسئلهی اول نظام ماست.آموزشوپرورش باید در یک طراحی سیستماتیک آموزشی و پرورشی، بهصورت کارآمد و مؤثر برای تعلیموتربیت فرزندانمان طراحی شود و نباید دچار سیاستزدگی گردد. این واژه که اساساً واژهی محکومی است و حتی از دیدگاه احزاب سیاسی نیز کاملاً بار منفی دارد یعنی ارزشها و محکمات را زیر پا گذاشتن و همه چیز را فدای اهداف خود کردن. در خصوص سیاستزدگی در آموزشوپرورش، آسیبها و دلایل آن، گفتوگویی ترتیب دادیم با مهندس فرشیدی که در ادامه میخوانید.
جناب آقای مهندس فرشیدی، با تشکر از بابت وقتی که در اختیار بنده قرار دادهاید. لطفاً تعریفی از سیاستزدگی در آموزشوپرورش ارائه کنید و ابعاد آن را بیان فرمایید.
برای اینکه تعریفی از سیاستزدگی داشته باشیم، لازم است که سه واژه را مطرح کنیم: 1. تربیت سیاسی، 2. فعالیت سیاسی و 3. سیاستزدگی.
سیاستزدگی که اساساً واژه محکومی است و حتی از دیدگاه احزاب سیاسی نیز کاملاً بار منفی دارد یعنی ارزشها و محکمات را زیر پا گذاشتن و همه چیز را فدای اهداف خود کردن. اما فعالیت سیاسی طبیعی است و یک نیاز مردمسالاری دینی است که افراد بهصورت فردی یا در قالب احزاب و گروهها فعالیت سیاسی میکنند.
تربیت سیاسی یعنی اینکه دانشآموزان را با محکمات انقلاب و اسلام آشنا کنیم؛ همچنانکه در ابعاد مختلف رشد میدهیم، بعد بینش سیاسی را هم تقویت کنیم و این نکتهای است که زمانی که امام در مدرسهی علوی بودند، به آنها تذکر دادند که من شنیده شما دانشآموزان را منع میکنید که در مسائل سیاسی ورود کنند و این کار درستی نیست.
مقام معظم رهبری نیز در جایی فرمودند که ما باید دانشآموز را جوری از لحاظ تربیت سیاسی تربیت کنیم که سرشان کلاه نرود. بنابراین تربیت سیاسی به معنای این است که دانشآموز با هویت سیاسی خود و دیدگاههای اسلام، انقلاب، امام و رهبری آشنا باشد و بدین معنی ضروری است.
آشنایی با مبانی اسلامی و هویت خودمان، موضوعیت داشته و وظیفه است. در همه جای دنیا، به مقولهی تربیت اسلامی توجه میشود که مشابه آن را در کشورها میبینیم. مثلاً در ابتدای مسابقات ورزشی مشاهده میکنیم که همهی تیمها دست بر روی قلب خود گذاشته و سرود ملی خود را زمزمه میکنند. این خود نوعی تربیت سیاسی است. ولی متأسفانه ما در این زمینه کمکاری کردهایم. کارهای بزرگی میتوان کرد. مثلاً در دورهی دبیرستان در کتاب فیزیک که قرار است در مورد اتمها صحبت شود، میتوان یک عکس سایت فوردو را قرار دهیم و در کتب مدارس به چاپ برسانیم و زیرش توضیح مختصری در مورد دانشمندان هستهایمان و دستاوردهای آنها بدهیم.
زمانی که بنده با شورای عالی آموزشوپرورش ارتباط داشتم، در حدود 100 کتاب درسی را بنا به مقتضای هر کدام، مورد بررسی قرار دادیم و در هر کدام یک عکس از دانشمندان داخلی گنجاندیم و توضیحاتی در مورد آنها آوردیم. البته این کاری است که برخی کشورهای دیگر نیز انجام میدهند. مثلاً کتابهای کشور هند را که میدیدیم همینگونه بود، ولی خب ما برای این کار پتانسیل خیلی بیشتری داریم. خب این خود نمونهی تربیت سیاسی درست است که با روح علمی نیز سازگار است. یا مسئلهی انتخابات شوراهای دانشآموزی که منجر به تقویت جامعهپذیری در دانشآموزان میشود.
همیاران پلیس کار دیگری است که آن زمان انجام شد که هدفش ایجاد ارتباط بهتر دانشآموزان با حکومت و پلیس بهعنوان نماد حکومت بود. مخصوصاً با توجه به سابقهای که ما از پلیس داریم، این کار کمک شایانی کرد که دانشآموز متوجه شود که هر جا به مشکلی برخورد، باید به پلیس مراجعه کند. از این امور فراوان میتوان انجام داد. باید هم انجام شود، ولی در چارچوبهای خودش.
بنابراین با این تعریف، آنچه مطلوب است، تربیت سیاسی است و در نقطهی مقابل، فعالیت سیاسی به این معنا که افرادی بخواهند در مسئولیتهایی که دارند، توانشان را بهجای مسائل تعلیموتربیت بر دیدگاهها و برنامههای خود متمرکز کنند، مذموم است.
نگاهی که مدافع تفکر التقاطی و آموزشوپرورش لیبرالی است، نگاه به تجربیات جهانی را بر نگاه اسلامی ترجیح میدهد و معتقد است که مسائل دینی نیز باید جایگاه خودش را داشته باشد و در کنار تربیتهای دیگر باشد، نه اینکه حاکم بر کل مقولهی تربیت باشد.
عوامل ایجاد سیاستزدگی در آموزشوپرورش را چه میدانید؟
عوامل اصلی آن را میتوان در دو چیز دانست: عدم پایبندی به اصول و غفلت از هدف.
همانطور که قبلاً هم مقام معظم رهبری فرموده بودند، در غرب هدف فعالیتهای سیاسی، کسب قدرت است؛ در حالی که در اسلام، هدف از فعالیت سیاسی، ترویج تفکر و ایده است. بنابراین مهم نیست که چه شخصی این ایده را مطرح میکند، مهم این است که این ایده برمبنای اندیشههای اسلامی است یا خیر. بنابراین یکی از علل اصلی سیاستزدگی را میتوان همان فراموش کردن اهداف عالی دانست.
تأثیرات سیاسیکاری را در آموزشوپرورش چه میدانید؟ چه اثرات مخربی میتواند بگذارد؟
اول از همه روی دانشآموزان است؛ چراکه اهداف تربیتی در تضاد با اهداف سیاسی است. مثلاً حزبی برای پیروزی خود، بهسراغ دانشآموزان میرود و دانشآموز را زودتر از بلوغ سیاسیاش وارد مسائل سیاسی میکند. مشابه بلوغ زودرس اقتصادی که بد است و تأثیرات منفی میگذارد، بلوغ زودرس سیاسی نیز میتواند مخرب باشد. در دورهی اصلاحات این اتفاق پررنگتر شد. بنده سال 77 مقالهای در این زمینه نوشتم با عنوان اینکه «به دانشآموزان فرصت انتخاب دهید» مبنی بر اینکه حقوق دانشآموز را رعایت کنید و به او اجازه دهید که رشد کرده و در زمان خود به انتخاب مسائل بپردازد.
از طرفی دیگر، به شخصیت معلم ضربه میخورد. وقتی که معلم قرار باشد سیاستزده باشد و کار سیاسی کند، این مسئله منجر به عدم اطمینان مردم نسبت به پایگاه مدرسه و معلم میشود؛ چراکه والدین انتظار دارند که مدرسه بهعنوان مأمن و مرجعی باشد که به دور از مسائل سیاسی، به امر تربیت درست فرزندانشان بپردازد؛ چراکه معلم بهعنوان نماد تربیت و اخلاق و... است و هنگامی که وارد این بازیهای سیاسی شود و مخصوصاً هم که اگر برخی از اخلاقیات را رعایت نکند، آسیبرسان خواهد بود؛ مخصوصاً اگر که بخواهد مدرسه مشابه این بنگاهها، محل بحث بین معلمان و مدیران و دعواهای سیاسی شود.
اثر منفی دیگر آن بر مشارکت نخبگان است. متأسفانه وقتی که افراد سیاسی در رأس کار باشند، تصمیمگیریهایشان هم بهجای اینکه مبتنی بر عقل و منطق و تحقیقات علمی باشد، منطبق بر اهداف حزب است. نتیجه این میشود که شخص نخبه مجال و لزومی بر شرکت در جلسه نمیبیند. در داخل مجموعه هم ما شاهد این مسئله بودهایم که خیلی وقتها اعتراض معلمان به این بوده است که فلان مدیر نمایندهی ما نیست و از این مسئله دلخور هستند. خیلی وقتها برخی از مدیران نمایندهی اعضای آموزشوپرورش نیستند، بلکه مثلاً نمایندهی آن شهر در آموزشوپرورش هستند و براساس اهداف فلان حزب کار میکنند. آن انتظار شأنیتی که از مدیر خود بهعنوان شخص مستقل دارند، اگر وجود نداشته باشد، کرامت معلم زیر سؤال میرود.
متأسفانه ما در تاریخ آموزشوپرورش، 13 سال شاهد این مسئله بودهایم که در یک دورهی 9ساله، شخصی وزیر بوده که حتی یک روز هم معلم نبوده است. این مسئله بعداً در یک دورهی 4سالهی دیگر هم تکرار شده است. این مسئله بسیار بر روحیهی معلمان و مدیران آموزشوپرورش تأثیر منفی گذاشت؛ چراکه این بدان معنا بود که هیچ شخص باصلاحیتی در مجموعهی وزارتخانه شما یافت نشده است. دستگاهی که از دل آن رجایی و بهشتی بهعنوان نمادهای ریاستجمهوری و قوهی قضائیه ایران بیرون آمده بودند، حال یک فرد از خارج مجموعه بر آنها تحمیل میشود و این یعنی بیتوجهی به جامعهی بزرگ آموزشوپرورش.
در ژاپن روی یک اسکناس، عکس یکی از معلمان برتر خود را که بنیان یک مدرسهی خاص را گذاشته بود درج کردهاند و این یعنی تکریم معلم.
سیاستزدگی در آموزشوپرورش چقدر بر روند اجرایی شدن سند ملی آموزشوپرورش، که مورد تأیید شورای عالی انقلاب فرهنگی و مقام معظم رهبری نیز هست، اثر گذاشته است؟
به نظر میرسد که دلمشغولیهای دیگری است که فعلاً اولویت پیدا کرده و منجر شده است که ظاهراً سند اولویت آموزشوپرورش نباشد. واقعیتش این است که کارهای پراکندهی خیلی خوبی میشود انجام داد، ولی وقتی سند مصوب داریم که پشتوانهی کارشناسی و فلسفی دارد و نقش قانون اساسی آموزشوپرورش را دارد، نباید کارهای شخصی را پیگیری کرد که معلوم نیست ادامه و جریان داشته باشد یا نه، بلکه باید هر اقدامی که انجام میشود بهنحوی مبتنی بر سند باشد.
سند ملی چند زیربخش دارد، مثل نظام ارزشیابی، نظام اداری، نظام تربیت معلم و... که باید تکتک تهیه شده و مورد بررسی قرار بگیرند، ولی متأسفانه در یک سال گذشته، هیچ گزارشی از برنامههای ذیل سند شنیده نمیشود که کدامیک از این برنامهها در حال اجراست. این موضوع منجر به این شده است که برداشت میشود سند مورد غفلت قرار گرفته است.
فکر میکنید دلیل اصلی آن چیست؛ عدم مشارکت مسئولین فعلی در تدوین این سند و یا مخالفت با هر کاری که در دولت قبل انجام شده است؟
واقعیت این است که بهنوعی هر دو مورد است. وقتی که باور عمیق به کاری نباشد، امکان اجرای آن نیز وجود ندارد، میدانید که طرح اولیهی سند در دورهی اصلاحات بود. در آن زمان، سند مورد نظر تحت عنوان سند ملی مطرح بود که با نگاه غیردینی (نه ضددینی) طراحی شده بود. ارتباطی هم با فلسفهی اسلامی نداشت؛ چراکه خیلی از افراد معتقدند که آموزشوپرورش یک نهاد لیبرال است و میتوان از مباحث دینی در آن استفاده کرد یا نکرد.
این سند در زمان اصلاحات در انتهای مراحل تصویب بود که در دوران ما به همین دلیل متوقف شد. مخصوصاً که مواجه شدیم با توصیههایی که مقام معظم رهبری در خصوص تحول بنیادین کرده بودند. لازم بود که یک بازبینی اساسی در سند انجام شود. کتابهای فلسفی در خصوص آموزشوپرورش نوشته شده بودند، ولی عمدتاً التقاطی بودند. بنابراین این هدف ما را به سمت تدوین فلسفهی تعلیموتربیت اسلامی سوق دارد که گروههای مختلفی، از جمله خانم دکتر علمالهدی از دانشگاه شهید بهشتی و گروهی نیز از مؤسسهی امام خمینی (ره)، زیر نظر آقای مصباح یزدی ، مسئولیت کار را بهعهده گرفتند. پس از آن، این سند کاملاً بازبینی شد و حتی در مراحل آخر نیز کمیسیون حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی 40 مورد ایراد به آن گرفت که در نهایت، پس از اصلاح، تصویب شد.
این مسئله مورد اعتراض گروهها و افرادی قرار گرفت که قبلاً دستاندرکار سند ملی بودند. چیزی که الآن تصویب شده است «سند تحول بنیادین» است و چیزی که آنها به دنبال آن بودند «سند ملی» بود که تفاوتهایی با این سند داشت. هماکنون هم مشاهده میشود که در گوشهوکنار، این افراد سخنرانیهایی میکنند و در سایتهای خود نیز حرفهایی میزنند که نشان از آن دارد که چندان با این سند موافق نیستند. مشخص است که وقتی این افراد در آموزشوپرورش به مسئولیت برسند، چندان اهمیتی برای سند قائل نباشند. متأسفانه الآن در برخی قسمتهای اینگونه شده است.
(برهان: از جمله افرادی که دستاندرکار سند ملی بودهاند، دکتر مهر محمدی را میتوان نام برد که هماکنون ریاست دانشگاه فرهنگیان را برعهده دارد.)
جریان سیاستزدگی در آموزشوپرورش، در دولتهای مختلف پس از انقلاب چگونه بوده است؟
بهطور کلی از اول انقلاب دو تفکر مطرح بوده است:
تفکر منطبق با اهداف انقلاب اسلامی که متأسفانه فقط دورههای کوتاهی این تفکر بر آموزشوپرورش مسلط بوده است و دوم، تفکر التقاطی. البته منظور افرادی است که در رئوس مدیریتها قرار داشتهاند، نه جامعهی بزرگ فرهنگیان.
در صورتی که با نگاه اول به مسئلهی آموزشوپرورش بپردازیم، آنگاه همهی فعالیتهای ما برمبنای تعلیموتربیت اسلامی پیگیری میشود. در این نوع نگاه، ما به دنبال انسان تربیتیافته که همان خلیفهالله است هستیم. بنابراین ما معتقدیم که هر 8 بُعد تربیت، باید مبتنی بر مبانی اسلامی باشد.
یکی از مصداقهای نگاه لیبرال، نگاه سیاسی به آموزشوپرورش است که در دوران اصلاحات ما شاهد آن بودیم که آموزشوپرورش شده بود محیط تشنج و افراد سعی میکردند از فعالیتهای آن استفادهی سیاسی کنند. مثلاً وقتی که مسئول آموزشوپرورش معلمان را دعوت میکند که در ساعات اداری خود برای شرکت در یک همایش شرکت کنند، انتظار آن میرود که به مسائل آموزشوپرورش پرداخته شود، ولی به یکباره معلمان با یک سخنران سیاسی، آن هم با دیدگاههای تند مواجه میشوند. بهطور مثال، سخنرانی جنجالی آقای آقاجری در خانهی معلم همدان. یا مثلاً آقای رامین جهانبگلو که الآن خارج از کشور است، آن زمان یک سمتی را در سازمان دانشآموزی داشت که با بودجهی بیتالمال به تفکرات خود میپرداخت. یا تحریفاتی در کتابهای تاریخی رخ داد که مثلاً گفتند شهید شیخ فضلالله شهید نبود است و...
طرح اولیهی سند در دورهی اصلاحات بود. در آن زمان سند مورد نظر تحت عنوان سند ملی مطرح بود که با نگاه غیردینی (نه ضد دینی) طراحی شده بود. ارتباطی هم با فلسفهی اسلامی نداشت. این سند در انتهای مراحل تصویب بود که در دوران ما به همین دلیل متوقف شد. مخصوصاً که مواجه شدیم با توصیههایی که مقام معظم رهبری در خصوص تحول بنیادین کرده بودند. لازم بود که یک بازبینی اساسی در سند انجام شود.
دلایل نگاه طمعورزانه افراد و احزاب سیاسی به آموزشوپرورش را چه مواردی میدانید؟
در این خصوص دلایل زیادی میتوان بیان کرد، ولی نکتهای که هست این است که جامعهی بزرگ معلمان، پتانسیل خوبی برای افراد ایجاد کرده و طمعها را افزایش داده است. از طرفی دیگر، خوبی معلمان نیز منجر به این شده است که زمینهی سوءاستفاده بیشتر باشد. همچنین پاکی، صداقت و خوبی دانشآموزان که نسبت به پیچیدگیهای سیاسی اطلاعی ندارند و همه چیز را در ظاهر میبیند نیز به این مسئله دامن زده و شرایط را برای آنها بیشتر محیا کرده است. این شرایط منجر به این میشود که سیاسیون شبیخون زدن به آموزشوپرورش را یک راهکار میانبر برای دستیابی به اهداف سیاسی خود بدانند.
راهکارهای مقابله با این مسئله را چگونه میدانید؟
دو راهکار وجود دارد: یکی مقطعی و دیگری بنیادین.
راهکار مقطعی این است که نهاد مقام معظم رهبری، کمیسون آموزش مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی، ابزارهای نظارتی خود را قویتر کرده و برای اجرای سیاستهای خود اعمال فشار لازم را داشته باشد. کمی این مسئله در سند نیز لحاظ شده است و طبق سند، کمیسیونی برای این مسئله باید تأسیس شود که امر نظارت بر سند را برعهده داشته باشد. بنابراین لازم است که مسائل مهم آموزشوپرورش کشور دستخوش تغییرات دولتها و سیاستبازیها نشود؛ چراکه در حالی که همهی وزارتخانهها کالا تولید میکنند، آموزشوپرورش انسان تربیت میکند که در وزارتخانهها مشغول به کار میشود. بنابراین این وزارتخانه همعرض با وزارتخانههای دیگر نیست، بلکه قبل از آنها عمل میکند و لازم است که سیاستهای واحدی بر آن اجرا شود. در برخی کشورها، مسئولین آموزشوپرورش 12ساله هستند؛ چراکه امر تربیت امری کوتاهمدت نیست، بلکه باید طولانیمدت باشند تا نتیجه بدهند.
راهکار دوم که اساسی است این است که جایگاه آموزشوپرورش از دولتی به حاکمیتی تغییر کند و بهنحوی زیر نظر رهبری باشد تا مقاومت آن در مقابل فشارها افزایش یابد. البته لازمهی آن بازنگری در قانون اساسی کشور است.
نکته مهمی که در خصوص انتصابات باید رعایت شود، حداقل این است که شأن دیگر قوا را باید رعایت کرد. مثلاً به شخصی که محکومیت دارد نباید پست داد یا شخصی را که شورای نگهبان صلاحیت وی را برای کاندیداتوری مجلس رد کرده است نباید در پست بالای وزارتخانه قرار داد یا شخصی که زندان رفته و پرونده دارد و یا افرادی که منتصب به جریان فتنه هستند را نباید در سطوح عالی قرار داد که متأسفانه برخی مواقع چنین مسائلی دیده میشود.
قوهی قضائیه هم شأنیتهای سیاسی را رعایت میکند، مثلاً اگر میخواهد معاون رئیسجمهوری را مورد پیگیری قرار دهد، صبر میکند تا دورهی پستش تمام شود تا شأن آن پست خدشهدار نشود.
نکتهی دیگر اینکه گاهی مشاهده میشود گروههای سیاسی که مجوز ندارند، جلودار میشوند و تحت عنوان فعالیتهای صنفی معلمان وارد میدان میشوند و بعد هم برای خودشان فعالیتهای صنفی میکنند و دنبال اهداف سیاسی هستند. اینها جای تأسف دارد و باید برطرف شود.
با تشکر از وقتی که در اختیار برهان قرار دادید/ انتهای متن/
|