فرهنگیان نیوز - تدبیر:
ساعتی قبل باز هم خبر 20:30 جا مانده بود که آن هم به صف دوستداران مرحوم مرتضی پاشایی پیوست و به یاد ایشان چند دقیقه ای را موسیقی و مصاحبه ای از خانواده اش پخش کرد. جالب هم بود ما ایرانی ها همیشه جو زده ایم که چنان شخصیتی از ایشان ساختیم که انگار به مانندش نبوده و نخواهد آمد. در یک ماه گذشته به کرات خبرهایی در مورد بستری شدن ایشان در بیمارستان از صدا وسیما پخش شد و اگر به خبرگزاریها هم سری می زدید بیش از مراسمات عزاداریهای محرم و مذاکرات 5 1 به ایشان پرداخته شده بود.چند هفته ی قبل همکار بزرگوار ما کاظم صفرزاده معلم فداکار لرستانی، شب دوشنبه ۲۸ مهرماه ۱۳۹۳ و در باران شدید خرمآباد و لرستان و هنگامی که مشکلی برای یکی از دانشآموزان مرکز شبانهروزی عشایری امام جعفرصادق ع منطقهٔ ویسیان به وجود میآید سعی در رساندن وی به بیمارستان مرکز استان میکند که در میانهٔ راه در منطقهٔ شوراب، خودروی آنها گرفتار سیلاب میشود و هر ۴ سرنشین پس از تن سپردن به امواج خروشان در شبی سرد و تاریک، بر اثر خفگی کشته میشوند.
از زمان غرق شدن این عزیزان کوچکترین خبری از صدا وسیما در این مورد پخش نشد. صدا وسیمایی که از زمان سوار شدن علی دایی از درب منزل تا رسیدن خودروی میلیاردی اش به درب دادگاه انقلاب، ایشان را با دوربین بدرقه می کنند و در طول روز از بخش های مختلف خبری حدود یک ساعتی را خرج این ماجرای پوچ می کنند که چرا علی دایی به دادگاه رفته؟ که شاید به هیچ یک از مردم ایران زمین ربطی هم نداشته باشد.
به جرات می گویم که این کاظم صفرزاده نبود که در سیل خفه شد. از چنین وزیری که احساس میکنم به جز لبخند زدن کاری بلد نیست و صدا و سیمایی که جیره خواران قارون هایی چون فوتبالیست های بی هنر هستند انتظاری جز خفه شدن هم نباید داشت. البته منطقی هم هست که انسان همیشه بلندگوی کسانی است که او را کوک کرده باشند.
این سکوت مشمئز کننده توهینی بود به جامعه ی فرهنگیان و فرهیختگان ایران اسلامی. حالم از شنیدن اسمهای تکراری بی خاصیت که هیچ نقشی در پیشرفت و تربیت بچه های این سرزمین نداشته و ندارند دگرگون می شود.
خسته ام از بی تدبیری
خسته ام از بی عرضگی آنهایی که مدعی تحول در نظام آموزشی هستند و حتی چند سانتی متری را هم در جهت محقق شدن پوسته ی این طرح بی اساس برنداشته اند
می دانم که حرفهای این چنینی نه تنها این بزرگان را قلقلک نمی دهد بلکه گوشی برای شنیدن هم ندارند.چه خواب سنگینی دارند... نمی شنوند.
وزیری که حس نمی کند نفس های معلمان این سرزمین و سیستم آموزشی نوینش به شماره افتاده چگونه می تواند بشنود
به قول حسین پناهی: قطعا روزی صدایم را خواهی شنید روزی که نه صدا اهمیت دارد نه روز...
حرف زیاد است ولی گوشی نیست ... ترسم از آن است که به جای شنیدن حرفهایم ، ناشنوایان تنها به من برچسب بزنند. آنها که نفس معلمشان را حس نمی کنند بعید نیست این نفس های حاوی دغدغه ی خاموش را آلوده بدانند. نفسهایی که شایع شدنشان موجب مسمومیت بزرگان آموزشی ما خواهد شد.
حسن ختام دردهایم، شعری از سهراب سپهری است: تو مرا یاد کنی یا نکنی ..باورت گر بشود گر نشود حرفی نیست ...اما.. نفسم می گیرد در هوایی که نفسهای تو نیست.
معلمی از دیار سیدجمال الدین اسدآبادی
runnerb318@gmail.com
|