پنجشنبه، 6 اردیبهشت 1403 - 13:44   
  تازه ترین اخبار:  
- اندازه متن: + -  کد خبر: 30041صفحه نخست » اخبار علمی ، فرهنگیپنجشنبه، 6 خرداد 1395 - 13:28
درآمدی به آموزش نوین ایران
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر https://telegram.me/edufarhangian:


درآمدی به آموزش نوین ایران
مهدی بهلولی،دوماهنامه چشم انداز ایران،شماره 78،اردیبهشت و خرداد 92
 تاریخ دگرگونی های آموزش و پرورش ایران در دو سده ی گذشته،و گذر از مکتب خانه به مدرسه،با تاریخ دگرگونی های فرهنگی،اجتماعی و سیاسی ایران،همبسته است. به سخن دیگر،بررسی دگرگونی های آموزشی،بایستی در بستر فراخ دگرگونی های اجتماعی دیده شوند و نباید رخدادهای کلان آموزشی را از رخدادهای کلان اجتماعی جدا دانست. شکست ایرانیان در جنگ های ده ساله با روس ها در دوران قاجار،تنها شکستی نظامی نبود که از نادرستی راهبردی نظامی ناشی شده باشد،نشانی بود از فرسودگی و واپس ماندگی پاره های فرهنگی- اجتماعی،و از آن میان،آموزش مکتب خانه ای. از این رو،برای بررسی فراگیر دگرگونی در آموزش،بایستی به گستره های بسیاری توجه نمود،که البته کاری است فراتر از نگارش این جستار کوتاه. این نوشتار می کوشد که تا اندازه ای،و با تمرکز نسبی بر رویدادهای آموزشی اثرگذار،به درآمدن آموزش نوین نگاهی گذرا بیندازد.
 با این که بسیار شنیده شده که راه اندازی دارالفنون در 1268 ق،سرآغاز نوشدن آموزش و پرورش ایران می باشد اما برخی رخدادهای پیش از بنیادگذاری دارالفنون را هم نباید از دیده دور داشت. سه تا از این رخدادهای برجسته،1. فرستادن دانشجویان به غرب برای فراگیری دانش های نوین،2. راه اندازی مدرسه های خارجی در تهران و برخی دیگر از شهرهای ایران،و 3. بازدید پاره ای از سران و شخصیت های سیاسی از نهادهای آموزشی غرب می باشد که در بررسی دگرگونی های آموزشی ایران،درخور درنگ و اندیشه اند. پیرامون چهل سال پیش از گشایش دارالفنون،شماری از جوانان ایرانی،برای فراگیری دانش های نوین به غرب فرستاده شدند. داستان بسیار آشنا و شنیده شده ای است که پس از شکست ایرانیان از روس ها،عباس میرزا ولیعهد و پسر فتح علی شاه قاجار،تصمیم می گیرد که برای یادگیری دانش های نوین،شماری از جوانان را به غرب بفرستد. در سال 1225 ق برای نخستین بار این کار انجام می پذیرد و نخستین شاگردان- دو نفر-  به انگلستان فرستاده می شوند. ناگفته نماند که اینها نخستین ایرانیانی نبودند که برای فراگیری دانش به دنیای غرب سفر می کردند. در دوران نادرشاه افشار هم چند نفر برای فراگرفتن صنعت کشتی سازی به روسیه فرستاده شدند. اما این کار در دوره ی قاجار،بیشتر و به سامان تر از پیش،انجام پذیرفت و از پیامدهای بسیار چشمگیرتری هم برخوردار گشت،و از این رو می توان آن را سرآغازی به شمار آورد برای نو شدن آموزش در ایران. از زمان عباس میرزا تا پایان دوره ی قاجار،نزدیک به هزار نفر به کشورهای غربی فرستاده شدند تا طب،مهندسی،ریاضی،پیاده نظام،علوم سیاسی،حقوق،زبان های خارجی،کاغذ سازی،دانش ذوب آهن و ... بیاموزند و به ایران برگردند- این را هم بگوییم که همه کسانی که فرستاده شدند مرد بودند. اما درباره ی اثرگذاری فرستادن دانش آموز و دانشجو به غرب- درچیزی نزدیک به یک سده پیش از مشروطیت- و درست یا نادرست بودن آن،و تآثیری که این بازگشتگان بر دگرگونی های فرهنگی- اجتماعی جامعه ایران بر جای نهادند،بحث های بسیاری درگرفته است. {برخی مانند م.س. ایوانف،در کتاب "انقلاب مشروطیت ایران"،فعالیت روشنفکری ایران،که پیش درآمد انقلاب مشروطیت شد را،ره آورد دانشجویان ایرانی بازگشته از خارج،به ویژه ... مدرسه های روسیه می داند.} و البته دیگرانی هم بوده اند که در خرده بر رفتار و کردار بازگشتگان سخن گفته اند، این که فرستاده شدگان زبان ملی شان را فراموش کرده اند و با لهجه ی نیمه فارسی- فرنگی سخن می گویند و "مشتی اخلاق رذیله و امراض مزمنه به ارمغان  آورده اند." ناگفته نماند که برخی از استادانی که در دارالفنون به آموزش پرداختند نیز،از میان همین فرنگ رفتگان بودند. به هر رو،هم اکنون و با گذشت پیرامون دو سده از نخستین اعزام ها،بسیاری از پژوهشگران پذیرفته اند که فرستادن دانش آموز/ دانشجو به خارج،در دگرگونی شیوه های آموزش کارگر افتاده است. برخی نیز از اثرگذارهای فراتری سخن گفته اند : «اعزام ها و بازگشت محصلین،سبب رواج فرهنگ غرب و آشنایی ایرانیان با افکار نو و مفاهیم لیبرالیسم و آزادی،تجدد خواهی و انتشار روزنامه و تآسیس انجمن های سری و انتقاد از اوضاع سیاسی و اجتماعی شد و بذر نهفته ی ضدیت با حاکمیت استبداد را رویاند و حرکت آزادی خواهی را جهت داد. اندیشه های حکومت مبتنی بر قانون و عدالت اجتماعی را قوام بخشید.»


اما برپایی مدرسه های خارجی در ایران،می تواند عامل دومی باشد در آشنایی ایرانیان با آموزش و پرورش نوین. نخستین مدرسه ی خارجی،نزدیک به هفتاد سال پیش از مشروطیت بنیاد گردید. این مدرسه را پرکینز آمریکایی در سال 1254 ق در شهر رضاییه برپانمود. در این مدرسه " افزون بر تدریس موادی از دانش نوین،قالی بافی و آهنگری هم به کودکان آموزش داده می شد. محمد شاه اجازه ی گشایش مدرسه را داد و «نسبت به تدریس مواد تاریخ و جغرافیا و هندسه و حساب که در ایران آن زمان از مواد درسی ضعیف و مورد بی اعتنایی بود،اظهار تمایل نمود.» اوژن فرانسوی هم در 1255 ق  در تبریز،و دیگر "لازاریست" ها در جلفا،سلماس،تهران و اصفهان دست به راه اندازی مدرسه زدند و از این رو هم به بنیانگذاران مدرسه در ایران نامبردار شدند. این مدرسه ها تا سال ها در ایران به کار ادامه دادند و در کتاب های گوناگون آن زمان،به شرایط آموزش در آنها،بیش یا کم،پرداخته شده است. برای نمونه در یکی از سفرنامه های خارجیان سفرکرده به ایران،درباره ی مدرسه ی آمریکایی ارومیه- البته گویا در سال های نخست مشروطیت- آمده است : { مدرسه ی فیسک،تسهیلات مخصوص برای آموزش دختران فراهم آورده است و دختران در این مدرسه تعلیمات خوبی فرا می گیرند. کالج ارومیه که سال ها پیش به وسیله ی اعضای هیآت آمریکایی تآسیس شده،جایی است که پسران فرصت دارند در آنجا تحصیلات بالاتری را دنبال کنند. ساختمان های مختلف کالج...عبارت است از تالارهای ساده اما سودمند و پاکیزه،موزه های کوچک،کتابخانه و اتاق های کار،بالاخره باید از درمانگاه و داروخانه ی رایگانی نام برد که زیر نظر دکتر کاکرن اداره می شود.}
 نکته ی مهم درباره ی این مدرسه های خارجی،این است که در روند پیشبرد کار خویش،کمابیش توانسته بودند با جامعه ی زمان خود،پیوند بیابند و تا اندازه ای بر اندیشه مردم اثر بگذارند : « مردم شهرهایی که این مدارس در آنها تآسیس شده بود،حداقل در جریان بخشی از برنامه ها و شیوه های آموزشی نوین قرار می گرفتند. این مدارس هم سعی در تبلیغ و جذب افکار مردم داشتند. از این رو مانعی در تحصیل ایرانیان در این مدارس فراهم نمی کردند و در مواردی با دعوت از ایرانیان،آنها را در جریان برنامه های آموزشی و تربیتی خود قرار می دادند. این اقدامات در تحول فکری ایرانیان نسبت به تعلیم و تربیت نوین موثر افتاد.» گفتنی این که شمار این مدرسه ها،تا سال 1329 ق که گشایش آنها به یکی از وظایف شورای عالی معارف تبدیل شد،رشد چشمگیری یافت : {مدارس خارجی...به اندازه ای بود که مدارس ایرانی را تحت الشعاع قرار داده بود،در حالی که عده کل مدارس ایرانی از ده تجاوز نمی کرد و عده ی کل شاگردان آنها از هزار و پانصد بیشتر نبود،خارجی ها در کشور ما 140 مدرسه داشتند که شاگردان آنها از پنج هزار نفر متجاوز بود.}
  سومین عاملی که در نو شدن آموزش ایران بی اثرنبوده،بازدید هیآت های سیاسی ایران از مراکز فرهنگی- آموزشی غرب است که مایه ی آشنایی برخی از افراد طبقه ی حاکم با فضای آموزش و پرورش نوین گردید و بیش از پیش به اندیشه ی برپایی مدرسه های نوین در ایران دامن زد. میرزا مصطفی خان افشار،منشی مخصوص هیآت سیاسی ایران به روسیه،در بازگشت از سفر روسیه و دیدن برخی از بنیادهای آموزشی آنجا،می نویسد : «حیف باشد که ما ترقی و نظم همسایه خود را که در این مدت اندک تحصیل کرده است به رآی العین ببینیم و هیچ به فکر نباشیم و در ولایات غربت سرافکنده بگردیم.»


به هر رو تا پیش از برپایی دارالفنون،سه عامل فرستادن دانشجویان به غرب،برپایی مدرسه های خارجی در ایران،و بازدید شماری از کارگزاران حکومتی از مدرسه های غربی،تا اندازه ای،بستر دگرگونی در آموزش و پرورش ایران را فراهم نمود. اما با برپایی دارالفنون- که با تلاش های فراوان امیرکبیر بنیاد گردید و درست سیزده روز پیش از کشته شدن او گشایش یافت- آموزش و پرورش نوین در ایران،پایگاهی "بومی" به دست آورد. دارالفنون نمود و نماد آموزش و پرورش نوین ایرانی گردید و به آموزش نوین در ایران،عینیت بخشید؛گرچه بسیاری از استادان آن،به ویژه در آغاز،غربی بودند اما به هر رو،مدرسه ای ایرانی به شمار می رفت. نقشه ی ساختمان آن را میرزا رضا مهندس باشی،از دانشجویان فرستاده شده در زمان عباس میرزا،فراهم کرد. دارالفنون،مدرسه ی نوینی بود که هم در فرایند و هم در درون مایه ی آموزش،با مکتب خانه های قدیم،فرق های بنیادین داشت : «مدرسه ی دارالفنون،یک مدرسه ی عالی و داشتن تحصیلات ابتدایی و سن 14 تا 16 شرط ورود به آن بود. انتخاب رشته تحصیلی آزاد بود. لباس شاگردان شکل و رنگ مخصوص داشت و شکل و رنگ لباس ها،مشخص می کرد که هر گروه در چه رشته ای به تحصیل اشتغال دارند. هر سال یک دست لباس تابستانی و یک دست لباس زمستانی به شاگردان می دادند. همچنین هر شاگردی مبلغی به عنوان مستمری دریافت می کرد. شاگردان ساعت هشت صبح وارد مدرسه می شدند. نهار را در مدرسه می خوردند. ساعت سه بعدازظهر مدرسه تعطیل و دانشجویان مرخص می شدند.»
 اما دارالفنون،که بازگشایی اش با کشته شدن پایه گذارش همزمان گردید،از همان آغاز با چالش های سختی دست به گریبان بود. نخست این که دارالفنون،برای مردم وهمگان نبود و بیشتر از آن ِ شاهزادگان و فرادستان بود. دوم این که در دارالفنون،دانش و فن آموزش داده می شد اما گویی چندان به شیوه ی اندیشه نو،توجهی نمی گردید. ناصرالدین شاه نیز،در برابر دارالفنون،موضعی دوگانه داشت- کمابیش موضع همه ی فرمانروایان مستبد در برابر آموزشگاه های نوین. از سویی می خواست دارالفنون و نام آن باشد  و به گفته ی خودش "اسمی می خواهم که در سالنامه ذکر شود" و از سویی از گسترش آگاهی ها در میان مردم،هراسان بود :«شاه که ابتدا به مدرسه ی دارالفنون سرکشی می کرد و شاگردان را با اهدای خلعت،سکه،پول نقد،طاقه شال ترمه،نشان سرهنگی و حمایل مخصوص می نواخت  و در سفرهایش به فرنگ تحت تآثیر نظم و ترتیب آن دیار قرار گرفته بود و درباریان را مذمت می کرد که کار شما خوردن و خوابیدن است،وقتی خبر تشکیل مجمع سری و فراموش خانه را شنید و گزارش کردند که اینان مقدمه سقوط سلطنت را دنبال می کنند نسبت به دارالفنون دلسرد و بد بین شد.» در جایی،در پاسخ به کسی که دوران ناصرالدین شاه را با دوران فتح علی شاه مقایسه کرده بود که در آن دوران کسی نبوده است که نامه ی ناپلئون اول به شاه ایران را به فارسی برگرداند اما هم اکنون[دوره ی ناصرالدین شاه]،"چهار پنج هزار در تهران فرانسه می دانند" گفت :«آن وقت بهتر از حالا بود،هنوز چشم و گوش مردم این طور باز نشده بود.»
از این رو می توان گفت دارالفنون نیز با همان دشواره ای روبرو بود که نهادهای نوین آموزشگاهی در بیشتر کشورهای دیکتاتوری روبرو هستند،این که فرمانروایان،آنها را تنها در خدمت خویش می خواهند و پرورش اندیشه ی ابزاری و فن سالار(که البته از نام "دارالفنون" نیز چنین برمی آید) را جست و جو می کنند،و نه اندیشه ی آزاد و سنجشگرانه اندیشی(critical thinking ( را. به هر رو،دارالفنون نتوانست پیوند راستین خود را با جامعه ی ایران برقرار سازد و تا پایان کار خویش،رنگ بوی اشرافی خود را نگه داشت. کار و کنش میرزا حسن تبریزی(رشدیه) که نخستین بار در سال 1300 ق مدرسه ی خود را برای فرزندان ایرانیان مسلمان ایروان گشود و آموزش نوین و شیوه ی تازه ی یادگیری الفباء را به میان مردم آورد،در اینجا نمایان می گردد.     
توضیح : در این نوشته،مطالبی که در میان « »  گذاشته ام از کتاب "از مکتب خانه تا مدرسه"،علی سیدین،1391، و مطالبی که  در درون { } گذاشته ام از کتاب "اعزام محصل به خارج از کشور،در دوره ی قاجار"،غلامعلی سرمد،1372 می باشند.       
http://bohluli1.blogfa.com/post/241

 

تعداد بازدید: 818 ، امتیاز کاربران: 0 (0 نفر) ،    
  

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
امتیاز شما به اين خبر:
   کد امنیتی:
 
 
 
 
© نسخه سوم فرهنگیان نیوز 1391
shoghlorg@gmail.com | info@farhangiannews.ir
پشتیبانی توسط: خبرافزار
Check  Out My Rank On PRTracking.com!
  خبر فوری: گزارش مراسم هفتمین بزرگداشت روز ملی منابع انسانی