RSS   |  نسخه موبایل   |  نسخه تلکس   |  پیوندها   |  جستجو پیشرفته   |  تماس با ما  
 صفحه اول    فرهنگی    فرصتهای استخدامی    اجتماعی، سیاسی    مقالات    خدمات    فراخوان    استخدام ( کارفرما ، کارجو)  
جمعه، 10 فروردین 1403 - 01:09   
  تازه ترین اخبار:  
- اندازه متن: + -  کد خبر: 33182صفحه نخست » اخبار آموزشی خارجیشنبه، 7 اسفند 1395 - 11:14
مدرسه های اسکاندیناوی چه چیزهایی به ما می آموزند
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر https://telegram.me/edufarhangian:


گفت و گو با هانس رنمان مدیر عامل بنیاد مشاوره ای "آموزش اسکاندیناوی"
برگردان : مهدی بهلولی،روزنامه مردمسالاری،4 اسفند 95
 35 سال پیش، پیش از آنکه بیشتر مدرسه های سراسر جهان،دانش آموزان شان را برای سال های پیش ِ روی سده ی 20 م آماده سازند شماری از کشورهای اسکاندیناوی،به بازنگری برنامه درسی مدرسه هایشان پرداختند تا آفرینشگری،همکاری،و ارتباط بیشتر – که امروزه از اینها با عنوان مهارت های سده 21 م یاد می شود- را در آن بگنجانند. به باور هانس رنمان،آموزشگر پیشین سوئدی و بنیانگذار و مدیر عامل بنیاد مشاوره ای "آموزش اسکاندیناوی"  این بازنگری،تلاشی استوار بر ذهنیت دولت های رفاه منطقه بود که به فراگیرندگی و همیاری برای خیر همگانی ارج می نهد.
 با این که کشورهای اسکاندیناوی اغلب در سطح میانگین رتبه بندی پیزا هستند(البته فنلاند بالانشین است) گام های بلندی نیز در پدید آوردن شرایط عادلانه برای همه دانش آموزان برداشته اند و از نخستین کشورهایی بودند که فنآوری و برنامه های آموزش تک به تک [رایانه ای] را برگزیدند. با دارا بودن تنها 0.3 (سه دهم) درصد از جمعیت جهان، این کشورها و دانش آموختگان شان،وزن خود را در موسیقی،طراحی بازی،و نوآوری در فنآوری(به بازی ساختمان بازی [minecraft]،برنامه اسپاتیفای[spotify]،و نرم افزار اسکایپ[skype] بیندیشید) بالا کشیده اند. رنمان،پیش از گفت و گوی 2015 خود با عنوان "معجزه اسکاندیناوی" با ما درباره آن چیزی سخن گفت که ما می توانیم از سوئد و همسایه هایش بیاموزیم و این که چرا آمریکا،چه بسا این قمار را برده است اگر با توجه به آینده آموزش و پرورش بیندیشیم.   
 آموزش و پرورش در اسکاندیناوی،چگونه است؟ آیا شما می توانید برخی از تفاوت های میان این کشورها را توصیف کنید؟
رنمان : نکته ای که باید در اینجا به آن توجه کنیم این است که ما به هیچ رو نمی توانیم در سطح سیستم ها درباره "اسکاندیناوی" سخن بگوییم. این کشورها،متفاوت هستند. شما ایسلند،دانمارک،نروژ،و سوئد را دارید و فنلاند که اغلب در جلو پیش می رود. اینها کشورهایی متفاوت،با فرهنگ ها و زبان های متفاوت هستند. در سوئد هیچ کس زبان فنلاندی را نمی فهمد با این که از نظر جغرافیایی در یک منطقه هستند. با این که در آمریکا و در میان ایالت هایش،تفاوت هایی وجود دارد اما در مقایسه با کشورهای اسکاندیناوی،سخن گفتن از مدل آموزش و پرورش آمریکا،درست تر می نماید. با این همه، ترسیم برخی خط های پیونددهنده میان کشورهای اسکاندیناوی نیز،شدنی است.   
 یک این که یک برنامه درسی ملی در کشورهای اسکاندیناوی وجود دارد که همه مدرسه ها باید از آن پیروی کنند و هیچ استثنایی هم ندارد. سیستم های مدرسه ای نیز،بسیار دانش آموز محور هستند. درباره دربرگرفتن همه دانش آموزان،دموکراسی،و برابری،گفت و گوهای زیادی در جریان است. همچنین اتحادیه های آموزگاران،بسیار نیرومندند. در همه این کشورها هم،سیستم آموزش و پرورش رایگان است، حتی آموزش دانشگاهی،و بودجه آن را دولت می دهد. حتی اگر شما در هر موقعیت اجتماعی سختی به دنیا آمده باشید باز هم از نظر اقتصادی آسان است که مثلا یک استاد دانشگاه بشوید- نیازی نیست پولی پرداخت کنید- که خود این البته چیز خیلی جالبی است.
 در سوئد،و در نسبت با دیگر کشورهای اسکاندیناوی، ما یک سیستم خیلی گسترده تر مدرسه های بُنی [کوپنی voucher] داریم. سوئد و شیلی،نوع همسانی از سیستم بُنی افراطی دارند که هیچ کشور دیگری در جهان ندارد. و شگفت این که سوئد، کشوری سوسیال دموکراتیک است. در دانمارک،آنها پیشتاز راهبردها و آموزش دیجیتالی اند و از آن به طور رسمی پشتیبانی مالی خیلی زیادی می کنند. همچنین فنلاند،ابر بازیگر آزمون های پیزا،در آموزش و پرورش خیلی سنتی است با این که همچنان دارند می گویند در آستانه رخداد مهمی هستند. و سرانجام نروژ را داریم،یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان به خاطر نفت- گونه ای عربستان سعودی شمال. سیستم آموزش و پرورش نروژی، به هیچ رو،مرا تحت تاثیر قرار نمی دهد؛به ویژه،نه از نقطه نظر دیجیتالی. من آن را بیهوشی بنزینی [petrol- coma] می نامم- آنان نفت خیلی زیادی دارند و نیازی ندارند که درباره هر چیزی خودشان را به زحمت بیندازند. به راستی که در نروژ،به معنای دقیق کلمه با : "سری که درد نمی کند چرا باید به آن دستمال ببندیم؟" روبرو هستیم.
از کلیدهای کامیابی کشورهای اروپای شمالی،همچون فنلاند،بگویید.


رنمان : در این رابطه،چندین پژوهش انجام گرفته است. پاسی سالبرگ- که هم اکنون در دانشگاه استنفورد آمریکاست- کارشناس نظام آموزش و پرورش فنلاندی است. او همچنان دارد که می گوید که داستان کامیابی در فنلاند به خاطر یک چیز است و آن وجه برابری است : در تک تک کلاس ها،شما می توانید دانش آموزانی با هر پیش زمینه اجتماعی بیابید. شیوه ای که مردم در فنلاند زندگی می کنند به اندازه کشورهای دیگر،همچون انگلستان یا ایالات متحده،از هم دور نیست. شما می توانید به پژوهشی نگاه کنید درباره کارآیی سیستم های مدرسه ای که می گوید اگر سیستم آموزش و پرورش برابر و دموکراتیک باشد به سود همه دانش آموزان است و نه تنها پنج درصد بالا،آن چنان که درباره سنگاپور یا چین گفته می شود.
 روی هم رفته،آموزش دادن به دانش آموزان قوی و ضعیف، چیزی است که ما به راستی به خوبی از عهده آن برآمده ایم. این است دلیل این که شما مردم را ترغیب می کنید تا از چین و دیگر کشورها، سوار بر هواپیما شوند و بیایند از نزدیک به این سیستم ها نگاه کنند و همچنین مردم را ترغیب می کنید تا از آن سردرآورند که چگونه ما برای گذر از جامعه های کشاورزی فقیر در سال های پایانی دهه 1840 به جامعه های صنعتی، در تنها 100 سال،و بدون خرد شدن از درون توسط نیروهای ناپایداری اجتماعی،گام هایی بلند برداشتیم. ما در 150 سال گذشته،کار بزرگی انجام داده ایم اما مساله این است که در فرود این راه، چه چیزی ما را به فراز بیشتری می برد.
 من شنیده ام که فنلاند،بر روی آموزگاران تاکید زیادی دارد.  
رنمان : بله این صد در صد درست است که بگوییم فنلاند،تاکید بسیار زیادی بر آموزگاران دارد و این که آموزگاران در این کشور در سنجش با کشورهای دیگر اسکاندیناوی،بسیار ستوده می شوند و ارج می بینند. شاید هم فنلاندی ها،کمی بیشتر بر روی آموزش سنتی تکیه می کنند. درخور درنگ این که فنلاند تقریبا هیچ گونه آزمون سراسری کشوری ندارد. این را با شرایط ایالت ها و سیاست های آزمون گیری بسنجید که هم اکنون سال هاست ویژگی برجسته نظام آموزشی شما در آمریکا است. اگر شما به سیستم فنلاندی بنگرید می بینید که تقریبا هیچ کدام از اینها را ندارد و در عین حال خیلی بهتر هم است. یک ویژگی،در نظر گرفتن منابع خاص برای سال های نخست زندگی بچه هاست تا نشانه های عملکرد ضعیف را نشان بدهند. به دانش آموزان 6 تا 8 ساله توجه بیشتری می شود و این دانش آموزان ساعت های بیشتری از کار آموزگاران را به خود اختصاص می دهند.
شاید نبود آزمون گیری رسمی، فشار کمتری بر سیستم وارد می کند؟
رنمان : به گمانم سخن درستی است. به ویژه در فنلاند که به هیچ رو از این فرهنگ خبری نیست. اما حتی در سوئد،نروژ،و دانمارک. بی شک در این کشورها،آزمون های سراسری کشوری بیشتری وجود دارد اما نه هرگز به اندازه آمریکا. ما نیازی به آزمون سراسری کشوری به اندازه آمریکا نداریم. مدرسه ها بر اساس نتیجه های آزمونی،رتبه بندی یا با هم سنجیده نمی شوند. اهمیت آزمون،به هیچ رو به اندازه اهمیت آن در ایالت های آمریکا یا انگلستان یا فرانسه یا آلمان نیست. در اسکاندیناوی، نتیجه های آزمون های سراسری،بیشتر کار کارگزاران مدرسه است. برای یک دانش آموز،مهم نیست و بر پایه تحصیلی او اثری ندارد.
 دیدگاهی وجود دارد که می گوید اگر آموزش و پرورش آمریکا،هیچ چیز دیگری نداشته باشد در فنآوری آموزشی به شدت نوآور است. آیا به نظر شما این سخن درستی است؟     
رنمان : من از شمار قابل توجهی از مدرسه های آمریکا بازدید کرده ام؛ به ویژه در ایالت های نبرسکا،ماینه،کالیفرنیا،و منطقه نیویورک. می توانم به شما بگویم که به هیچ وجه تحت تاثیر قرار نگرفتم. من نمی توانم بگویم که شما از نقطه نظر دیجیتالی،ممتاز هستید بلکه کمابیش همان جوری هستید که من در جاهای دیگر دیده ام. از گفت و گو با پژوهشگران و نگاه به آمارها، فکر نمی کنم تفاوت بزرگی در میان باشد. من فکر می کنم تفاوت در چگونگی دیجیتالی کردنی باشد که در مدرسه ها انجام گرفته و تاکیدی که روی آن شده است. اگر من نادرست می گویم شما آن را اصلاح کنید اما در آمریکا،تمرکز بر روی ابزار و برنامه های کاربردی،آی پدها و چیزهایی از این دست بوده است. در حالی که در کشورهای اسکاندیناوی،به ویژه در سوئد، و در دانمارک هم،تمرکز جدی روی رهبری و تغییر مدیریت بوده است و آنچه امکانات این نوع تازه از یادگیری است.
تفاوت مهمی است.


رنمان : همین طور است. من کاملا مطمئنم که ذهنیت آمریکایی برای نوآوران،اهل کار،و ماجراجویان خیلی بازتر است. شما از زمان بنیادگذاران آمریکا،به کسانی که به راستی اهل کارند و پی کامیابی ها را می ریزند نگرش خیلی مثبتی داشته اید. در اسکاندیناوی،ما کار را با هم انجام می دهیم؛ محتاطانه و با تصمیم های سیاسی و پژوهش. صدر صد نوعی تفاوت فرهنگی وجود دارد. شما می توانید در آینده این قمار را ببرید. این روزها،توسعه آموزش و پرورش آنقدر پرشتاب است که اگر شما به روش اسکاندیناوی- آهسته و محتاطانه- پیش بروید همواره درجه 2 خواهید بود در حالی که آمریکا رویهمرفته جامعه بسیار نوآورتری  دارد.
آدرس متن انگلیسی
  http://www.eschoolnews.com/2015/06/18/scandinavian-schools-291/3/?all
        آدرس برگردان   
http://mardomsalari.com/4263/page/8/8715/%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%88%DB%8C-%DA%86%D9%87-%DA%86%DB%8C%D8%B2%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%A7-%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%9F


رنمان : به پیزا نگاه کنید. کشورهای اسکاندیناوی- شما می توانید فنلاند را از این معادله بیرون بگذارید- همگی خیلی با آمریکا در آنچه که دانش آموزان یاد می گیرند و آنچه می دانند متفاوت نیستند. تفاوت بزرگی وجود ندارد. از سوی دیگر،روند آموزش دیجیتالی تک به تک، به واقع و به شدت در سوئد و در سال های 2005 و 2006 آغاز گردید و ما به راستی در راس این چیزها بودیم. در آن زمان من در اپل کار می کردم و ما مردمی از کوپرتینو[ شهری در ایالت کالیفرنیای آمریکا] داشتیم که به استکهلم و دانمارک سفر می کردند تا آنچه ما انجام می دادیم را از نزدیک ببینند. به راستی که شگفتی آور بود. این در آن زمان بود. هم اکنون و پس از 10 سال،این آهنگ تا اندازه ای کند شده است و من فکر نمی کنم که مردم دیگر از کوپرتینو به آنجاها سفر کنند.
 هم اکنون وضع چگونه به نظر می رسد؟
رنمان : همان حالت است. تفاوت  های کوچکی هم وجود دارد که بستگی به این دارد که کشورهای اسکاندیناوی که شما از آن سخن می گویید کدامند. فنلاند،هیچگاه کار بزرگی در عرصه دیجیتال انجام نداده است. البته شما می توانید مدرسه هایی با آی پد پیدا کنید اما آنان به راستی در آغاز این روند هستند. در حالی که در سوئد،فکر می کنم آخرین آمار این بود  که بیش از 50 درصد دبیرستان ها،آموزش تک به تک دیجیتالی دارند. و در دانمارک،پیرامون 75 درصد دامنه شمول آی پدها در کلاس های درس است. از زاویه خدمت رسانی، به راستی که به شدت دیجیتالی شده اند. من فکر می کنم که کمابیش همه سراسر جهان،همانند هم هستند و آن هم این است که شما آی پدها را به دست دانش آموزان می دهید اما یاددهی، و روشی که دانش آموزان یاد می گیرند،دگرگونی خیلی زیادی نکرده است،پس ما هنوز در آغاز این راه هستیم.   
 سیستم مدرسه همگانی،از دهه 1840 یا 50 تاکنون،وجود داشته است و از این چشم انداز،آموزش تک به تک ِ از راه دور و دیجیتالی شدن مدرسه ها، تنها چشمکی از یک چشم انداز تکاملی است. شاید ما باید هر بار انتظار اندک توسعه ای داشته باشیم اما از چشم انداز مدرسه،این کار می تواند یک تهدید هم باشد. آهنگ یا سرعت فنآوری و توسعه جهان،بسیار بالاست و همین است که می گوییم که آموزش و پرورش،آهسته پیش می رود. این که آموزش و پرورش کاری وقت گیر است در عمل به معنای این است که زندگی روزمره در حال دور شدن از آموزش و پرورش است پس آموزش و پرورش هیچ راهی ندارد بجز این که پا به پای آنچه در بیرون از ساختمان مدرسه در جریان است گام بردارد. من فکر می کنم که این در مقایسه با آموزش و پرورش دهه 1970 -  که آموزش و پرورش در عمل و از بسیاری لحاظ  توسعه را پیش می برد- یک چالش راستین است. امروزه پدر- مادران دانش آموزان،در خانه هیچ نشانه ای از آنچه در مدرسه ها در جریان است،در دست ندارند. من فکر می کنم ما به راستی دیگر در آن موقعیت نیستیم.
در سوئد یا دانمارک، چگونه بر مهارت های سده ی 21م تاکید می شود؟  
رنمان : از حدود 1980 به بعد در برنامه درسی ملی،پای آفرینشگری و همکاری به میان آمد. ناگفته پیداست که در آن زمان این مساله هیچ پیوندی با دیجیتالی شدن نداشت اما مدرسه های موسیقی آزاد و وظیفه های گروهی و نقدگری ها، وجود داشته است که دوباره باید با سوگیری دانش آموزی و نظام رفاه اجتماعی از سر گرفته شود. پس نکته این است که ما کارها را با همدیگر انجام می دهیم. این ملت،یک دلبستگی مشترک دارند که کاملا در کلاس های درس و برنامه های درسی بازتاب می یابد. سنت بلندی است که دست کم به 30 سال پیش برمی گردد و بر آن حتی بیش از آمریکا تاکید می شود : آفرینشگری، نوآوری، و چیزهایی از این دست. این را هم می دانم که این،بیشتر از چیزی تازه در آمریکا و انگلستان است. امروزه، مردم در سراسر جهان،درباره کارآفرینی و آفرینشگری و نوآوری سخن می گویند.
آیا این رویکرد برای آن دانش آموزان که هم اکنون 20 یا 30 ساله هستند مفید بوده است؟   
رنمان : مهم ترین نکته سخنرانی من در فیلادلفیا همین بود. دانش آموزان به راستی روی مهارت های همکاری همچون آفرینشگری،یادگیری پروژه- بنیاد،و چیزهایی از این دست از 1980 تاکنون متمرکز شده اند. بدین معنا که آن بچه ها، که آن زمان مشغول درس خواندن بودند در عمل افراد متخصص این روزها هستند و همین یکی از مهم ترین دلیل های پشت این واقعیت است که 0.3 (سه دهم) درصد از جمعیت جهان،چنین اثر بزرگی روی کارآفرینی، دیجیتالی شدن، موسیقی، طراحی بازی، و کارهایی از این دست داشته اند. من به راستی فکر می کنم که نوعی از برنامه درسی برای چندین دهه، به راستی مردمی آفرینشگر،نوآور،و با ذهنیتی کارآفرینانه پرورش داده است.     
برخی از گرایش های عمده آموزشی در سوئد درباب فنآوری چه هستند؟


رنمان : برای دانش آموزان،شش گرایش عمده وجود دارد. یکی رایانش ابری[cloud computing] است. برنامه های کاربردی گوگل برای آموزش به کار گرفته می شوند. این یک کار بزرگی است که درست هم اکنون در سراسر کشورهای اسکاندیناوی دارد رخ می دهد. دومین گرایش،ساختن اجزای متحرک،برنامه نویسی،اندیشیدن دیجیتالی حرفه ای، و روباتیک است. گفت و گوهای زیادی درباره برنامه نویسی به عنوان یک زبان تازه،وجود دارد که بسیار هم گفت و گوهای داغ هستند. بزرگ ترین همایش برای اینترنت و آموزش و پرورش در سوئد، دو بخش برای آموزش و پرورش دارد و هر دو آنها در این اکتبر درباره برنامه نویسی خواهند بود.
  گرایش سوم،یادگیری وارونه [flipped classroom] خواهد بود که این روزها به راستی محبوب است. گرایش چهارم، بازی و یادگیری بازی بنیاد است که توسط فرهنگ نیرومند صنعت بازی در سوئد- minecraft و غیره- به پیش می رود.
گرایش پنجم، پیرامون شناخت،دانش عصب شناسی و روش کار مغز خواهد بود. این گرایش هم یک گرایش دیجیتالی است زیرا ما پی برده ایم که هنگامی که دانش آموزان بیشتر به صورت دیجیتالی کار می کنند آنها به روش های متفاوتی یاد می گیرند و برخی وقت ها شما تنها باید بفهمید که مردم چگونه در مغزشان چیزها را یاد می گیرند. همایش های بزرگی در این کشورها برگزار می شوند درباره آنچه که وقتی شما به واقع یاد می گیرید چه چیزی رخ می دهد. و واپسین گرایش،که می توانم از آن با عنوان گرایش جابجایی- آموزش تک به تک رایانه ای،آی پدها در آموزش،استفاده از ابزارها در محل کار[BYOD] – نام ببرم می باشد که هم اکنون ده سال است که انجام می گیرد. این گرایش،متفاوت از چیزی که در آمریکا در حال انجام است نمی باشد.
آیا درس هایی وجود دارد که مدیران آمریکایی از آن بیاموزند؟
رنمان : به نظر من خیلی. این پرسش مرا به روندهای دیگری می برد،روندهایی درباره آموزگاران. من فکر می کنم که این بخش کوچکی از یک چیز تازه است. برای نمونه، ما درخواهیم یافت که حرکت در یک مسیر دیجیتال به معنای این است که شما در نقش تان به عنوان یک حرفه ای،به عنوان یک آموزگار،فردی متفاوت شوید. شاید این به معنای اسباب کشی از خشنودی یک کارشناس بودن به یک راهنمای در حاشیه بودن باشد. این روند نمی گوید که درون مایه دانش مهم نیست اما ما توانمندی هایی دیگر،همچون مدل تی پک [TPACK دانش تکنولوژیک- پداگوژیک محتوا] افزوده ایم که دانشکده های آموزگاری و غیره را هم در بر می گیرد.
و نکته دیگر این است که آموزگاران به روش های نوین دارند یاد می گیرند. ما از رسانه های اجتماعی چت و توییتر بهره می گیریم و یادگیری اجتماعی را به روش های بسیار پیشرفته تر از زمانی پیش ببرید که شما ناگزیر بودید رشد حرفه ای را در همایش های دو یا سه روزه ی سالانه ای انجام دهید که مدیران درباره آن تصمیم می گرفتند. امروزه،شما در واقع تنها با وارد شدن به کار یاد می گیرید. این مساله به راستی چیز تازه ای برای آموزگاران است. روند یا چیز دیگری که ما در دگرگونی آن کامیاب شده ایم این است که مدیران دریافته اند که آنان دیگر نمی توانند تنها وضعیت موجود را مدیریت کنند؛ آنان باید خیلی بیشتر متمرکز بر شغل شان به عنوان مدیریت تغییر و کار کردن به عنوان یک رهبر در شرایط تغییر و برای تغییر باشند. این کار چالشی برای شمار زیادی از مدیران اسکاندیناوی است چون آنان اینگونه رفتار نمی کنند. این مسآله، یک روند مدیریتی در هر زمینه ای است اما آموزش و پرورش به ویژه آسیب پذیر و حساس است. آموزش و پرورش با دیجیتالی شدن دگرگون می شود و ما این روزها دقیقا داریم پیامدهای بزرگ و واقعی این دیجیتالی شدن را کشف می کنیم. پژوهش های خیلی کمی پیرامون این موضوع است. ما باید به راستی هوشیار باشیم و آنچه که رخ می دهد را به اشتراک بگذاریم. ما در وضعیت خیلی خوبی بسر نمی بریم اما بی گمان در نسبت به روزگاران گذشته،در وضعیت خیلی بهتری هستیم.  
 اما من می توانم بگویم که این یک گره کور است. در کشورهای اسکاندیناوی- من مطمئن نیستم که شما در سیستم مدرسه ای آمریکا با آن درگیر باشید- می توانم بگویم توسعه آموزشی باید بر پژوهش و شواهد استوار باشد. پس این دو واژه، پژوهش و شواهد، همچون معبر ورودی این کارند. اما از چشم انداز دیجیتالی شدن،هیچ پژوهش یا شواهدی با هم در پیوند نیستند- دست کم نه خیلی زیاد. پس این از یک سو یعنی ما می خواهیم در آن جهت حرکت کنیم اما از سوی دیگر ما نمی توانیم در آن جهت حرکت کنیم زیرا پژوهش در آن جهت نیست. به همین دلیل است که من آن را یک گره کور می نامم. ما در جایی که هستیم گیر افتاده ایم.
چه بسا در آمریکا تاکید کمتری روی این باشد. آموزگاران همانگونه که جلو می روند در حال نوآوری هستند.

تعداد بازدید: 2597 ، امتیاز کاربران: 0 (0 نفر) ،    
  

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظرات کاربران: 1 نظر (فعال: 1 ، در صف انتشار: 0، غیر قابل انتشار: 0)
مرتب سازی بر حسب ( قدیمیترین | جدیدترین | بیشترین امتیاز | کمترین امتیاز | بیشترین پاسخ | کمترین پاسخ)
رضا
|    | 1396/12/3 - 03:47 |     0     0     |
برخلاف کشورهای پیشرفته درصد قابل توجهی از معلمان رسمی شاغل در آموزش و پرورش بیشتر تاجر هستند تا فرهنگی .برای اطمینان برای انجام امور اداری سری به اداره مربوطه بزنید و چیزی از ایشان بخواهید


نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
امتیاز شما به اين خبر:
   کد امنیتی:
 
 
 
 
::  صفحه اصلی ::  تماس با ما ::  پیوندها ::  نسخه موبایل ::  RSS ::  نسخه تلکس
© نسخه سوم فرهنگیان نیوز 1391
shoghlorg@gmail.com | info@farhangiannews.ir
پشتیبانی توسط: خبرافزار
Check  Out My Rank On PRTracking.com!
  خبر فوری: 🎊MBA & DBA🎊 IN COACHING