فرهنگیان نیوز -تدبیر تلگرام 👈 https://telegram.me/edufarhangian:
همدلی | احد رضایان قیهباشی: هر روزه هر کدام از ما احتمالا با چند مورد «کودک خیابانی» در معابر شهر، ایستگاههای مترو ، ایستگاههای اتوبوس و... برخورد میکنیم و عکسالعملهای متفاوتی از خود نشان میدهیم. برخی از ما از اینکه این کودکان در چنین وضعیتی هستند، غمگین میشویم برخی بسیار بیتفاوت از کنارشان رد میشویم، برخی با نگاههای غضبآلود آنها را از خودمان دور میکنیم، برخی از ما آنها را دستانداخته و میخندیم، برخی از ما چند کلامی با این کودکان همصحبت میشویم و از مشکلاتشان میپرسیم، برخی از ما حسّ کارآگاهیمان گُل کرده و شروع به پرس و جو از خانه و والدینشان میکنیم، برخی از ما به چشم فروشنده و کاسب به آنها نگاه میکنیم و فکر میکنیم کودک خیابانی بودن هیچ ایرادی ندارد و برخی هم با مهربانی کالای فروشی آنها را میخریم.
چند ماه پیش «احد» و «صمد» در لابهلای زبالههای بازیافتی بعد از انفجار کپسول گاز ، بدنهایشان سوخته و تکه تکه شد. آنها دو کودکان کاری بودند که از صبح تا شب درون سطلهای زباله تهران رزق و روزی خود و خانوادههایشان را جستجو میکردند. علی، فاطمه، زهرا، میثم، نادر، علیرضا، نسرین، ربابه، نرگس، محمد، غلامرضا و ... بچههای هم سن و سالی هستند که هر لحظه سرنوشتی سختتر از احد و صمد در انتظارشان است.
در ایران، سه میلیون کودکی که در شرایط سخت محیطی بزرگ میشوند چه ارزشهایی را مقدّس خواهند شمرد؟ هنجارهای مورد قبول آنها چه چیزهایی خواهد بود؟ آیا قادر خواهیم بود آنها را وادار به پذیرش قواعد و قوانینی که خودمان در شرایط عادی وضع کردیم بکنیم؟ آیا خطرِ به وجود آمدنِ شکاف جدید و خطرناکی کشور را تهدید نمیکند؟ آیا بیسوادی یا کمسوادی این سه میلیون نفر و ناآگاهی از پیشرفتهای موجود و بیگانگی با فناوریهای جدید، خطر بزرگی برای پیشرفت کشور نخواهد بود؟
اگر تعداد این کودکان کار در افق 1404 به بیش از 8 میلیون نفر برسد چه خواهد شد؟ اگر از جمعیت 100 میلیون نفری مورد انتظار در افق 1404تقریبا 8 میلیون نفر کودک کار و خیابانی باشند -یعنی از هر 12 ایرانی یک نفر در شرایط خطرناک روحی روانی بزرگ شود- چه تصویری از کشورمان میتوانیم داشته باشیم؟
آینده مبهم سه میلیون نفر
سال 1385 گزارش شد که تعداد کودکان کار در ایران بین 1.5 تا 2 میلیون نفر است که 90 درصد آنها شبها به خانه خودشان برمیگردند در سال 1390 تعداد این کودکان کار از مرز 2.5 میلیون نفر گذشت و در حال حاضر به مرز سه میلیون نفر رسیده است. بهعبارت بهتر در حال حاضر تقریبا از هر 27 ایرانی یک نفر کودک کار است.
شرایطی که کودکان کار در آن قرار میگیرند شرایط بسیار نامناسبی است. آنها در محیطهایی کار میکنند که خشونت، رقابت ناسالم برای فروش، تحقیرشدن از سوی مردم و دوستان، مخاطرات خیابانی مثل تصادف، گرمازدگی و سرمازدگی و... باعث میشود تا شخصیّت و روحیّات خاصی در این کودکان شکل بگیرد که در حال حاضر هیچ شناختی از این شخصیتها نداریم. ما در حال حاضر نمیدانیم در آینده این سه میلیون نفری که در سختترین شرایط محیطی بزرگ میشوند در جامعه چگونه رفتار خواهند کرد؟ آیا این حسّ تحقیرشدگی آنها را به انتقامگرفتن از جامعه و افراد سرمایهدار ترغیب خواهد کرد؟ آیا آنها تحت تاثیر این محیط نامناسب به انسانهای پولپرستی تبدیل خواهند شد که حاضرند تمامی ارزشهای انسانی را زیر پا بگذارند؟ آیا بهخاطر فشارهای روحی و روانی که در این محیطها بر آنها حاکم است در آینده منزوی و از جمع و جامعه گریزان خواهند بود ؟
ارزشهای اجتماعی رنگ میبازند
پدیده کودک کار و کودک خیابانی بسیار خطرناکتر از پدیده اعتیاد است. معتاد ارزشها و بارورهای اجتماعی را زیر سوال نمیبرد اما کودک خیابانی در محیطی بزرگ میشود که به مرور ارزشهایش، باورهایش، هنجارهای زندگانیش تغییر میکند. این کودک احتمالا در آینده به یک نیروی انتحاری در دستان افراد افراطی تبدیل خواهد شد. این کودک احتمالا یک متجاوزگر خواهد شد، این کودک ظرفیت طغیان علیه ارزشها را دارد. احتمالا برای او دموکراسی بیمعنی باشد خوبی بیمعنی باشد او در محیطی بزرگ میشود که خیلی از مردم او را تحقیر میکنند خیلیها هم او را طرد میکنند با او بد سخن میگویند او به مرور یاد میگیرد که به ندرت خوبی در این دنیا وجود دارد. او یاد میگیرد که باید سمج باشد. او یاد می گیرد که با پول میتواند تمام لذتهای دنیا را داشته باشد. او تلاش میکند تا راههای متفاوت پول درآوردن و اقناع مردم را یاد بگیرد. او یاد میگیرد که به راحتی برای قانعکردن مردم دروغ بگوید و قسم دروغ بخورد. برای او زندگی در محیطهای کثیف عادی میشود و سلامتی و بهداشت برای او معنای زیادی نخواهد داشت. او یاد میگیرد که باید در کنار معتادان و افراد بزهکار مسالمتآمیز زندگی کند و حتی برای زنده ماندن گاه به خواستههای آنها تن دهد.
بهترین سطلهای زباله در تهران، سطلهای ساکنین بالای شهر است
به مرور آنچنان ارزشهای اجتماعی نزد این کودکان تنزل پیداکرده و با بزرگشدن آنها بزرگ میشود که دیگر منبع درآمد خود را افراد مرفه میداند نه تلاش خود؛ به او یاد داده میشود که رزق و روزی دست افراد مرفّه و ثروتمند است. آنها از الان یاد گرفتهاند که بهترین سطلهای زباله در تهران، سطلهای ساکنین بالای شهر تهران است. آنها برای خالیکردن این سطلها لحظهشماری میکنند حتی برخی از آنها قسمتهایی از تهران را با تمام زبالههای آن قلمرو فرمانروایی خود میدانند و متجاوزین به قلمرو خود را با چاقو تنبیه میکنند. آنها هربار که سطلها را خالی میکنند و خوراکی و وسایل به درد بخوری از درون آنها مییابند، با فحش و ناسزا گفتن به مرفّهین، به مرور به این نتیجه خواهند رسید که باید پول را از دست این ثروتمندان خارج کرد چراکه معتقدند آنها اسراف میکنند؛ آنها باعث بدبختی و مصیبتهای ما هستند.
مبارزه با کار کودک
تمامی آنچه از شرح حال کودکان کار و گردش روزانه و شبانهشان در سطح شهر مطرحشد، حاوی هشدار و زنگ خطر است برای جامعهای که برای بسیاری باورهای اعتقادی و انسانی ارزش قائل است. زمانی که در یک روز در سطح شهر با شمار بالایی از این کودکان مواجه میشوید ممکن است این سوال را از خود بپرسید که «آیا نمیترسید از اینکه یک روز این کودکان کار و خیابانی هسته اولیه جنبشهای کمونیستی در ایران را تشکیل دهند.»
باید گفت که به احترام تمام کودکانی که امروز درخیابانها و معابر این کشور با تمامی این خطرها روبهرو هستند، باید برای آینده کشور، با پدیده کودک خیابانی مبارزه کنیم تا جلوی روند صعودی این پدیده شوم را بگیری؛م؛ جلوی مرگ احدها و صمدها را بگیریم.
|