صفحه اول    فرهنگی    فرصتهای استخدامی    اجتماعی، سیاسی    مقالات    خدمات    فراخوان    استخدام ( کارفرما ، کارجو)  
جمعه، 7 اردیبهشت 1403 - 00:13   
  تازه ترین اخبار:  
- اندازه متن: + -  کد خبر: 28168صفحه نخست » اخبار علمی ، فرهنگیشنبه، 28 آذر 1394 - 13:42
نگاهی به ارتباط انسانی معلم و دانش‌آموز
  
فرهنگیان نیوز - تدبیر https://telegram.me/edufarhangian:

نگاهی به ارتباط انسانی معلم و دانش‌آموز
بهزاد دارابی
شنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۴
 

هماهنگی اهداف آموزش و پرورش با دو هیجان خوشایند دانش‌آموز:‌ «شادی» و «علاقه».

شاید اهداف اساسی آموزش و پرورش برای کودکان و نوجوانان چندان ملموس و ضروری نباشد،‌ اما چگونه می‌توان کودکان و نوجوانانی را که به دنبال تجربه دو هیجان خوشایند «شادی» و «علاقه» هستند، در مسیری قرار داد که به سوی اهداف اساسی آموزش و پرورش حرکت کنند؟‌ معلم، به‌عنوان سکان‌دار محیط یادگیری، در هر شرایط، مسئول هماهنگی اهداف آموزش و پرورش با هیجانات خوشایند دانش‌آموزان است.

الف)‌ نشانه‌های ارتباط انسانی موفق

بچه‌ها باید احساس کنند تجربه یادگیری «لذت‌بخش»‌است. یعنی قرار است آن‌ها هنگام یادگیری با رخدادهای دلنشینی روبه‌رو شوند. اگر محیط یادگیری را دایره در نظر بگیریم، شخصیت معلم، مرکز این دایره است. اولین گام یاددهی ـ‌ یادگیری، برقراری ارتباط انسانی بین معلم و فراگیرنده است. چنانچه این ارتباط به‌خوبی برقرار شود، همچون پلی، زمینه را برای انتقال دانش،‌ مهارت و نگرش فراهم می‌کند. پی‌بردن به اینکه آیا این ارتباط بین معلم و فراگیرنده برقرار شده است یا نه، چندان دشوار نیست. کافی است به سه نشانه اساسی هر ارتباط موفق در کلاس درس توجه کنیم:

تسهیل عملکرد

هدف از هر آموزشی، تغییر رفتار است. انجام درست تکالیف، نمونه‌ای از این رفتارهاست. چنانچه فراگیرنده یا فراگیرندگان در حضور معلم تکالیف را بهتر انجام می‌دهند، نشانه برقراری یک ارتباط خوب است. مثال بالینی چنین رخدادی این است که وقتی معلم به دانش‌آموزی نزدیک می‌شود، او با نگاهی توأم با پذیرش و شادی که معمولاً با لبخند همراه است، به معلم واکنش مثبت نشان می‌دهد و در سایه این آرامش که به سبب حضور معلم ایجاد شده است، به انجام تکالیف می‌پردازد.

در خیلی موارد که معلم تکلیف نوشتاری از دانش‌آموزان می‌خواهد و بعد در کلاس قدم می‌زند،‌ وقتی به نیمکت فراگیرندگان نزدیک می‌شود، آن‌ها به گوشه نیمکت می‌روند تا جا را برای نشستن معلم خالی کنند. گویی با این رفتار می‌خواهند بگویند: «اگر می‌خواهی کنار ما بنشینی، استقبال می‌کنیم. زیرا انجام تکالیف در کنار تو ساده‌تر است. صرف حضورت، آرامش‌بخش است». چنانچه به هر دلیلی معلمی نتواند این ارتباط خوب را برقرار کند، وقتی به بچه‌‌ها نزدیک می‌شود، آن‌ها نگران می‌شوند. شاید با دست روی نوشته‌های خود را بپوشانند و حتی بگویند: «یکدفعه احساس کردم همه‌چیز از یادم رفت». شاید علت‌های ناگفته چنین ترسیدن‌ها و خطاهایی هراس دانش‌آموزان از واکنش معلم پس از مشاهده اشتباهات آن‌ها باشد! شاید یادآور خاطره تلخی از اشتباهی در گذشته باشد !

تحمل بهتر استرس

روبه‌رو شدن فراگیرندگان با شرایط امتحان،‌ استرس‌زاست. زیرا این ابهام وجود دارد که «نکند آنچه از من می‌خواهند، با توانایی من سازگار نباشد؟‌ احتمال موفقیتم بیشتر است یا شکستم؟‌ پس از شکست من چه پیش خواهد آمد؟» تجربه یک احساس ناخوشایند هنگام امتحان، واکنشی است که هر دانش‌آموزی ممکن است آن را تجربه کند. اما چنانچه معلم در این شرایط کنار آن‌ها باشد، احساس می‌کنند تحمل استرس راحت‌تر شده است. گویی یک قوت قلب و پشتیبان حضور دارد که ترس بچه‌ها را کمتر می‌کند. به‌نظر می‌رسد معلم «پایگاه امن» فراگیرندگان است.

مثال‌های بالینی این نشانه (تحمل بهتر استرس) فراوان است: وقتی قرار است دانش‌آموزان دسته‌جمعی برای امتحان به مدرسه دیگری (حوزه امتحانی) بروند یا زمانی که می‌خواهند با دانش‌آموزان، مدارس، مناطق یا شهرهای دیگر مسابقه بدهند و به یک معلم خاص التماس می‌کنند که با آن‌ها همراه شود، او همان پایگاه امن آن‌هاست. اما اگر نسبت به یک مربی که حضور دارد یا قرار است با آن‌ها همراه شود واکنش‌های مقاومتی نشان دهند، نشانة عدم دلبستگی و علاقه به ایشان است.

کاهش مشکلات روان‌شناختی

مرد از مشکلات روان‌شناختی در کلاس درس، رفتارهایی هستند که به‌نوعی بر روند یادگیری، تاثیر منفی می‌گذارند. این مشکلات می‌توانند فردی باشند؛ مانند لکنت زبان، حواس‌پرتی یا هیجانی شدن زیاد مثل گریه کردن. یا به شکل رفتارهای گروهی ظاهر شوند؛ مانند برداشتن وسایل دیگران، شکایت و گله از رفتارهای یکدیگر، آسیب‌زدن به وسایل دیگران و حتی به خود آن‌ها مثل پرخاش، و همچنین انجام ندادن تکالیف به صورت دسته‌جمعی، انجام تکالیف با خطاهای فراوان و بسیاری مثال‌های دیگر.

چنانچه معلمی در کلاس حاضر شود و به دلیل حضور او این مشکلات کاهش یابد ـ بدون آنکه اقدام خاصی انجام دهد ـ نشانه این است که ارتباط به‌خوبی در کلاس برقرار شده است. شاید دلیل دیگر کاهش چنین رفتارهایی این باشد که «او به من توجه می‌کند، پس دیگر نیازی ندارم با رفتارهای مشکل‌ساز، توجه او را جلب کنم. او مرا می‌بیند و من برای او اهمیت دارم. پس بهتر است رفتاری بروز دهم که او دوست دارد.»

ب) نگرش‌های معلم موفق

چگونه ممکن است معلمی چنین جایگاهی در دل و جان فراگیرندگان داشته باشد؟ شیوه تفکر،‌ احساسات و رفتارهای او چه تفاوتی با بقیه معلم‌ها دارد؟ از آنجا که نگرش، همچون چتری بر تمام رفتارهای انسانی سایه‌افکنده است. به‌سراغ نظام باورها و نگرش چنین معلم‌هایی می‌رویم:

تظاهر به تغییر

به‌نظر می‌رسد باور اینگونه معلم‌ها این است که بدون «تغییر» نمی‌توان قطار یادگیری را که هم او و هم فراگیرندگان مسافران آن هستند، به پیش برد. یعنی نمی‌شود فردای معلم با امروزش یکسان باشد، چه رسد به اینکه سال گذشته‌اش با امسال یکسان باشد! یا بیست سال گذشته‌اش با امسال یکسان باشد. یعنی آن‌ها آماده‌اند بسته به نیازهای فردی و گروهی فراگیرندگان، «تغییر» کنند و نه تنها این تغییر را ضعف و ناتوانی نمی‌بینند بلکه به آن می‌بالند.

مانع ارتباط

تظاهر به تغییر می‌تواند به اندازه تغییر نکردن مخرب باشد. مراد از تظاهر به تغییر، نوع خاصی از عدم پذیرش است. برای مثال، معلمی روحیه طنزپردازی و بازی کردن با کلمات نوجوان را نپذیرفته است؛ اما فکر می‌کند بهتر است در چنین شرایطی به همراه بچه‌ها لبخند بزند، در حالی که به باور او این‌گونه رفتارها نوعی گستاخی و سنت‌شکنی است، بنابراین، ممکن است با لب‌ها بخندد، اما با چشم و ابرو اخم کند. بچه‌ها در این وضعیت دچار نوعی ابهام در گرفتن پیام می‌شوند. یعنی تکلیف آن‌ها روشن نیست. نمی‌فهمند معلم از این کار خوشحال شد یا ناراحت. یا معلمی که سؤال پرسیدن‌های بچه‌ها را تاب نمی‌آورد و انتظار دارد وقتی درس را توضیح می‌دهد، فراگیرندگان در بار اول یاد بگیرند، اگر هم تقاضای بچه‌ها را برای توضیح دوباره بپذیرد،‌ اجابت می‌کند اما با اخم و بدخلقی. در چنین شرایطی، نوعی «خود ملامت‌گری»‌ دانش‌آموزان را آزار می‌دهد و می‌هراسند اگر بار دیگر بپرسند، شاید معلم آشفته شود. بنابراین به «خودسانسوری» می‌افتند و این همان مصداق رفتارهای تصنعی متقابل می‌شود.

دانش‌آموز را تنها نمی‌گذارد

از لذت‌بخش‌ترین لحظاتی که انسان‌ها در کنار یکدیگر سپری می‌کنند، لحظاتی است که بدون هراسِ از دست دادن و بدون بیم از طرد شدن و بدون دلهره از تنها شدن می‌گذرانند. در این صورت، خود واقعی را آشکار می‌کنند. دانش‌آموزان نیاز دارند که پس از والدین، به آموزگار یا معلم خود نوعی دلبستگی پیدا کنند؛ یعنی کسی که در شرایط تهدیدکننده، حامی آن‌هاست. چنانچه به دلیلی احساس کنند،‌ ممکن است معلم را از دست بدهند، پریشان می‌شوند. برای مثال، معلمی که می‌خواهد با بیان این جمله در بچه‌ها انگیزه ایجاد کند: «اگر اینجوری درس بخوانید، دیگر به کلاس شما نمی‌آیم.» به جای ایجاد انگیزه بیشتر، باعث کلافگی آن‌ها می‌شود. دانش‌آموز موفق با خود فکر می‌کند: «اگر هم کلاسی‌‌هایم نتوانند به خوبی درس بخوانند،‌ معلم مرا هم تنها خواهد گذاشت» و این انتظار تنها شدن، مخل تمرکز و آرامش او و نیز شاید باعث افت تحصیلی دانش‌آموز موفق هم می‌شود.

برچسب نمی‌زند

برچسب‌زدن در کلاس یعنی استفاده از یک صفت ساخته شده درباره رفتار خاصی در دانش‌آموز برای توصیف کل شخصیت او. چنانچه این صفت‌ها رنگ و بوی نادانی و ناتوانی داشته باشند، عزت‌نفس فراگیرندگان به صورت جدی تهدید می‌شود. برای مثال ممکن است معلمی این جمله ساده را بیان کند: «ای بچه خنگ! تو نمی‌توانی چیزی را یاد بگیری… این تنبل! تو هیچ‌وقت نمی‌خواهی به خودت زحمت فکر کردن بدهی. آخر یک چیز را چند بار باید به تو گفت!…»

ممکن است این جملات در ابتدا پیش پا افتاده به‌نظر برسند، اما نه تنها بر خود پنداره دانش‌آموز تأثیر می‌گذارند، بلکه به الگوی کلامی بقیه دانش‌آموزان نیز تبدیل می‌شوند. معلم مقتداست و آنچه او بیان می‌کند، نوعی وجاهت عرفی پیدا می‌کند. بنابراین بچه‌ها به سادگی به خود اجازه می‌دهند برچسب او را بار دیگر استفاده کنند: «به قول آقارخانم…،‌ تو در یادگیری مشکل‌ داری … راست می‌گفت معلممون که تو اصلاً تنبلی.»

سرزنش نمی‌کند

اگر بخواهیم تغییری در فراگیرندگان ایجاد کنیم، به یقین یکی از نادرست‌‌‌‌‌ترین شیوه‌ها سرزنش است. جمله‌هایی مثل «من هر چه به تو گفتم که گوش نکردی! پس من دیگر با تو کاری ندارم… برو هر کاری دلت می‌خواهد بکن… برایم مهم نیست چه اتفاقی برایت می‌افتد». بیان این جملات نوعی طرد کلامی است که احتمالاً معلم در لحظات هیجانی شدن بیان می‌کند. در چنین شرایطی دانش‌آموز نمی‌تواند منطقی فکر کند، چون بار هیجانی جملات کوبنده، او را دچار نوعی «یخ‌زدگی روانی» کرده است.

اخراج نمی‌کند

مثال دیگر، کاربرد دردناک‌ترین شیوه طرد در معلمی است؛ یعنی اخراج از کلاس،‌ این رفتار معانی پنهان دارد:‌ «تو لیاقت نداری کنار دوستانت بنشینی ـ تو ارزش یاد گرفتن نداری ـ سزاواری که تنها شوی و تنها بمانی.» نگاه نگران دانش‌آموز ایستاده در پشت در کلاس به اطراف، لحظات رنج‌آوری برای او می‌سازد: «اگر یکی من را ببیند، چه فکر می‌کند؟…دلم نمی‌خواهد معلم‌هایی که دوستم دارند، درباره من بد فکر کنند». و بسا که ناظم مدرسه و معلم ورزش یا معلم کلاس روبه‌رویی، هنگام قدم زدن، او را ببینند و چنین جملاتی بیان کنند که «دوباره چه کار کردی؟… بازم که اخراجت کردند!»

در چنین شرایطی، احساس طردشدگی و برچسب خوردگی،‌ گریبانـگیر دانـش‌آموز اخـراجی می‌شوند و شاید یکی از هسـته‌های رفتارهای ضد اجـتماعی در آینـده با همیـن اقــدام به طرد عملی،‌

تشـکیل شود.

به نقل نشریه رشد معلم

 

 

تعداد بازدید: 3415 ، امتیاز کاربران: 0 (0 نفر) ،    
  

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
امتیاز شما به اين خبر:
   کد امنیتی:
 
 
 
 
::  صفحه اصلی ::  تماس با ما ::  پیوندها ::  نسخه موبایل ::  RSS ::  نسخه تلکس
© نسخه سوم فرهنگیان نیوز 1391
shoghlorg@gmail.com | info@farhangiannews.ir
پشتیبانی توسط: خبرافزار
Check  Out My Rank On PRTracking.com!
  خبر فوری: گزارش مراسم هفتمین بزرگداشت روز ملی منابع انسانی